خلاصه جلسهٔ ۵
انسان در درونش نیروهای متخاصمی دارد.
- امیال مختلفی داریم که با هم در تضاد هستند.
فرآیندی که باعث رشد انسان میشود اینه که آدم یک وحدتی در درونش ایجاد شود.
- فرآیندی که آدم به یک خودآگاهی برسد.
احساسات درون ما یه جورایی تصویر میشود بر جهان خارج؛ دنیا رو اینطوری میبینیم.
- آدم منشا حال بدش رو در بیرون جستجو میکند.
کسانی که تکامل پیدا نکردند و درونشون خیلی شلوغه، بیرون رو هم شلوغ میبینند.
- تا وقتی در ردونم به وحدت نرسم بیرون رو شلوغ و متخاصم میبینم.
- یکی از پایههای روانی شکر همین است.
بت پرستی: تصور موجوداتی خیالی که چیزهایی در طبیعت در دستشون است.
شرکآلود بودن به معنی پر از کثرت بودن است؛ در مقابل توحید که دیدن وحدت در دنیاست.
اگر درست به دنیا نگاه کنیم، یک نیرو بیشتر در دنیا نیست؛ دنیا پر از آرامش است.
کثرت به یک معنی اینه که هر موجودی نیروی مخصوص خود را دارد.
تمایل به لذت به شدت در مواجهه با شناخت است.
- شناخت نیاز به آرامش دارد.
- آدمی که متمایل به لذت بردن است، یک اینرسی دارد.
- میل به لذت آدم رو به عادتهای فعلی خودش میچسباند؛ در مقابل هر چیز جدیدی مقاومت وجود دارد.
آدمها مواجهه اولشون با دنیا با حالت کثرت است.
وقتی عقاید شرکآلود ایجاد میشوند، کثرت درون آدم تایید میشود و در حضور این حالت رشد کردن خیلی سخته.
رشد کردن به معنی یکپارچه شدن وجود آدم میباشد.
- شرک به این معنی نتیجه رشد پیدا نرکدن است.
در هر انسان یه کودک وجود داره، یه والد و یک بالغ.
- ارزشهای ما یه مقداریشون بیرونیاند (والد) و یه مقداریشون درونی (بالغ)
- در فرهنگ ما کودک معادل نفس است، بالغ معادل عقل و والدی وجود ندارد !!!
- سنت یه جورایی والد است و پیروی ازش در فرهنگ ما نیست، ولی همیشه سیطره سنت وجود داره!
- در فرهنگ ما بالغ و والد یه جورایی با هم قاتی شدهاند و از هم تفکیک نشدهاند.
مکانیزم اصلی تثبیت شرک این بود که یه آدم در یک جامعه به دنیا میآد و همرنگ اون جامعه میشود.
والد مجموعه چیزهایی است ه به ما گفتهاند و چک نکردهایم، پالایش نشدهاند.
در جامعه شرک آدمها حاضرند برای بتهاشون قربانی شوند؛ مصداق اعتقادات عمیقی که از والد به آدم میرسد.
- تو این جامعه پیامبری میآد و میگه همه این چیزها دروغه؛ در لحظات اول کشته میشدند!
ما سمعنا بهذا فی ... ؛ فاکتور مهم در والد، شنیدن است.
سنت که شکل میگیرد، مخالفت باهاش خیلی سخت است.
آدمی که والدش قوی است، خیلی حس تواضع توش وجود دارد.
آدمهای مشرک لزوما لذتطلب نیستند.
در ایران دو نوع آدم وجود دارد :
خیلی دینی اند چون هر چی بهشون گفته شده قبول کردند.
خیلی لذتطلبند چون هر چی بهشون گفته شده قبول نکردهاند.
ولی نکته مهم اینجاست که هر دو فکر نکردهاند.
آدمهایی که پیرو والدند، کاملا احساس میکنند پیرو عقلاند.
سنت هر کجا پا بگیرد جنبههای نامعقولی پیدا میکند.
یک کودک از والد خودش امنیت میگیرد (وابسته بودن به غیر). و اصولا مخالفت با جمع امنیت رو بر هم میزند.
حقیقت لزوما بینالازهانی و قابل بیان نیست. پس انسان از طریق والدش نمیتونه حقیقت رو کشف کند و از طریق بالغ است که این اتفاق میافتد. کشف حقیقت درونی است.
اینکه یه نفر به یک آدم اعتماد پیدا کند هیچ ربطی به پیروی از والد ندارد (بفهمد که این آدم پیرو حقیقت است). مهم اینه که بالغش پالایش میکند یا نه ...
ما باید عقاید خودمون رو خودمون کشف کنیم؛ حرف اسلام هم همین است.
در سنت ما بچهای که حرف پدر و مادرش رو گوش نمیدهد، بچه بدیه!
در سنت ما باید جلب رضایت پدر و مارد بکنیم؛ رسما این شرک است.
- باید نیکی کرد؛ بهترین کار برای مستقل شدن.
- قرار نیست رضایت کسی جز خدا رو بدست آوریم.
فرق باید گذاشت بین چیزی که سنت حولش شکل میگیرد و چیزی که میشود.
- مثلا سنت به شدت عوامانه میشود.
بچههایی خوب معرفی میشوند که سر به زیر و آروم و حرف گوش کنند، نه آگاه !!!
خوندن کتب ظالّه حرام است!!! آدمهایی که از دین میخواهند خارج شوند این کار رو میکنند (اینا هم قبلا تصمیم گرفتهاند).
ما با شنیدههای خودمون قرآن رو میخوانیم؛ ولی باید اون رو با ذهن باز خوند! ذهن باز یعنی چی؟
سنت حتما حامی عوام میشوند؛ چیزی که همه مردم دوست دارند، کنار نمیگذارد.
- رفتار، افکار، احساسات و ... عوامانه خودشون رو بر سنت تحمیل میکنند.
سنت همیشه تحت تاثیر تاریخ است.
- نجس بودن مسیحیان؛ احتمالا از جنگ آمده ...
نباید عقیده رو بدون تحقیق پذیرفت.
کشف حقیقت و رستگاری کار راحتی نیست؛ ولی سنت راحت است.
در سنت ما شراب بدتر از دروغه ولی در عقائد مرکزی ما برعکس اینه.
دور هرمونوتیک: من تا لغات رو نفهمم متن رو نمیفهمم و تا متن رو نفهمم لغات رو نمیفهمم! پس چجوری متن فهمیده میشه ؟!
دور سنتی: ما در سنتی به دنیا میآییم. هر سنت قهرمانانی دارد.
- عقیده ماست که مشخص میکند چه آدمهایی خوباند، بعد ما به این آدمها اعتماد میکنیم و عقیدمون رو ازشون میگیریم.
- ما از کجا میفهمیم کیا خوبند و باید بهشون اعتماد بکنیم ؟!