خلاصه حج ۱۵

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

یکشنبه 19 دی 89

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَیتَّبِعُ كُلَّ شَیطَانٍ مَرِیدٍ«3»(حج)

گروهی از مردم، بدون هیچ علم و دانشی، به مجادله درباره خدا برمی‌خیزند؛ و از هر شیطان سرکشی پیروی می‌کنند.

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِیرٍ«8»(حج)

و گروهی از مردم، بدون هیچ دانش و هیچ هدایت و کتاب روشنی بخشی، درباره خدا مجادله می‌کنند!


واضح است که در گذشته، در زمان همه پیامبران، مشرکین و کافران انسان هایی بودند که فقط از سنت آبا و اجدادیشان پیروی می کردند و حرف خاصی نداشتند، در برابر پیامبران که دعوت به تعقل می کردند و استدلال می آوردند و کتاب داشتند. اما آیا هنوز هم اینطور است؟

اگر بخواهیم این آیات را قبول کنیم، همین که در یک زمانی اینگونه بوده باشد، کافیست .


اما امروزه، به نظر می آید که مخالفین دین، کتاب های زیادی دارند . بحث می کنند، استدلال دارند. آیا می توان گفت که دینداران همه عالمند و ملحدان همه جاهل، و تمام بحث هایی که بین این دو در می گیرد، این دیندارانند که خردمندانه بحث می کنند؟


نه . گاهی استدلالی که یک نفر به نفع مثلا وجود خدا می آورد ، ممکن است غلط باشد . یا فردی خداپرست با تصورات کودکانه اش از خدا، از یک آدم لاادری جاهل تر باشد.مثلا کسی که می خواهد به معنای امروزی برهان ، که به این معنا شده که در یک دستگاه فرمال با علائم ، اثباتی ارائه دهد، خدا را اثبات کند، خودش جاهل است . چون استدلال هایی که در گذشته مثلا از زمان ارسطو و ... درباره ی وجود خدا بوده، از این نوع برهان ها نبوده، بلکه اشاره ای بوده به فرد برای این که شاید بتواند حقیقتی را بهتر ببیند.


اما امکان ندارد که یک نفر که دارد از الحاد حمایت می کند، تمام بحثش درست و خردمندانه باشد . چون دارد از یک چیز غلط حمایت می کند. از آن جایی که تعداد مومنین واقعی خیلی کم است، ما بیشتر شاهد بحث بین آدم های جاهلی هستیم که دارند از والد های متخاصمی پیروی می کنند، نه شاهد بحث بین یک عاقل و یک جاهل.


زندگی حجره ای، و ناسازگاری فکر انسان، اینطوری به وجود می آید که افکار مختلف توسط والد های مختلف در ذهن ما کپی می شوند، در حالی که با هم سازگاری هم ندارند. بنابراین فرد ممکن است در فضاهای مختلف به یک سوال دو جور جواب بدهد. در کشور ما، حداقل دو تا والد هست که اطلاعاتشان را از بچگی روی ذهن همه ی ما کپی می کنند، که ناسازگاری های زیادی هم دارند.یکی سنت ما ، که شامل بعضی تعالیم دینی هم می شود، و یکی افکاری که از غرب آمده، شامل علوم تجربی و خیلی ایده های دیگر . در آموزش علم هم، یک جور پیشفرض هایی معمولا به آدم ها یاد داده می شود که فلسفه ی خاصی پشت آن هست.


اگر یک آدم دیندار ببینیم که با شیفتگی از غرب، یاد می کند، یا از تحولات اخیر تاریخ بشر به عنوان افتخارات و پیشرفت های خیلی عالی دفاع می کند، می فهمیم که دارد زندگی حجره ای می کند. چون از دیدگاه دینی، وضعیت جهان چندان بهتر از گذشته به نظر نمی آید. مثلا در اروپای امروز، جامعه از دیدگاه کلی ، آیا شبیه جامعه ی آرمانی است که خداوند دوست دارد در زمین وجود داشته باشد؟


جامعه آرمانی دینی، جایی است که همه ی مردم دستورات الهی را رعایت می کنند، در حال تفکر و تعمق در آیات و اسماء الهی هستند، به هم ظلم نمی کنند، همه با هم دوستند و افراد بسیار متعالی هستند و در حال عبادت خداوند به طور فردی و جمعی هستند.


آیا جامعه های مدرن امروز ، این ویژگی ها را دارند؟ یا برعکس،در این دو سه قرن اخیر روز به روز کمتر آیین های شکر گذاری برپا می شود، کلیسا ها خالی تر شده، دستورات اصلی همه ی ادیان ابراهیمی که شامل این است که قتل نکنید، روابط جنسی خارج از خانواده ممنوع است، همجنس گرایی ممنوع است ، زیر پا گذاشته می شود و کمتر رعایت می شود.


فرد متدینی که این جامعه ی غرب را می بیند، خودبه خود باید در پی علت این اشکالاتی باشد که در این تمدن و فرهنگ به وجود آمده . اشکال از زیربنای سیاسی آن، لیبرال دموکراسی است؟ از زیربنای اقتصادی آن، سرمایه داری است؟ بنابراین این فرد به این مفاهیم، مثلا لیبرال دموکراسی، به دیده ی شک نگاه می کند.


در فرهنگ غربی، روز به روز به سمت برداشتن قید و بندها از انسان می رویم. چرا هر چیزی را نخوریم، چرا روابط جنسیمان را به جنس مخالف محدود کنیم، .... اما پیامبران آمدند که برای انسان قید بیاورند. برای این که وقتی انسان هبوط کرد، خداوند وعده داد راه هدایت را با فرستادن رسل به انسان نشان بدهد. رسولان هم مثل یک مربی ورزشی ، که به یک ورزشگار که می خواهد در مسابقه شرکت کند می گویند که این را بخور، این را نخور، این کار را بکن، این کار را نکن، به انسان باید و نباید های طی راه را گفتند. اما اگر شما هیچ هدفی نداشته باشید، مسابقه ای نداشته باشید، راهی برای طی کردن نداشته باشید، خوب قید و بندها را هم می توانید کنار بگذارید. چه فرق می کند چی بخورید و چی نخورید .