خلاصه حج ۲۵

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

یکشنبه 90/4/5

این جهان روزی به پایان می رسد ، این نظم یک روزی به هم می خورد، تحولات عظیمی پیش می آید، سپس بعث و داوری خواهد بود و انسان ها به دو دسته ی بهشتیان و جهنمیان تقسیم می شوند .


یک فرق ورود ما به دنیای سوم با ورود ما به دنیای دوم (یعنی این دنیا) این است که هر کس به طور خصوصی از دنیای جنینی به این دنیا می آید، ولی ما همه با هم وارد دنیای سوم می شویم. مفهومی به عنوان"ناس" این جا مطرح است . در این دنیا ما زندگی جمعی را تجربه کرده ایم و یک کل واحد به نام ناس را تشکیل داده ایم. حالت انتظاری بین مرگ و جهان سوم برای ناس وجود دارد. قیامت هم - مخصوصا با دیدگاه سوره ی حج - مربوط به انسان نیست، مربوط به ناس است.


این عجیب نیست که ما بادیدن بعضی صحنه ها به شهودی درباره ی جهان پس از مرگ ، قیامت و ... برسیم . چون این اطلاعات در عمق ضمیر ما وجود دارد. همان طور که اطلاعات مربوط به مرگ از همان بدو تولد در موجود زنده هست ، چون در مواقع خاصی وحشت عمیقی حس می کند که علایمی مربوط به مرگ حس کرده باشد. این حس عمیق مرگ و واکنش های موجود زنده در برابر شرایط مرگبار، چیزی نیست که کسی به انسان یاد بدهد. می داند که این زندگی به این شکل خاتمه می یابد.

آدم هرچقدر درونش صاف تر و بی آلایش تر باشد، این شهود ها و vision را ممکن است با دیدن پدیده های ساده و تکراری جهان در لحظاتی به دست بیاورد. چون جهان یک کل یکپارچه است .مثلا وقتی موقع کسوف ،خورشید ناگهان خاموش می شود، یک حسی از درون آدم می جوشد که : تمام شد؟ یعنی احساس می کند که این هم یک روزی باید تمام بشود.

به نظر می آید نماز آیات را به این دلیل نمی خوانیم که موقع کسوف و خسوف می ترسیم، کما این که الان ما نمی ترسیم و برایمان جالب هم هست . بلکه برای این است که این آیات مشابه آیات قیامت هستند.


مَنْ كَانَ یظُنُّ أَنْ لَنْ ینْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ فَلْیمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ لْیقْطَعْ فَلْینْظُرْ هَلْ یذْهِبَنَّ كَیدُهُ مَا یغِیظُ«15» هر کس گمان می‌کند که خدا او را در دنیا و آخرت یاری نخواهد کرد، ریسمانی به سقف بیاویزد، و ریسمان (یا نفس خود) را قطع کند ؛ ببیند آیا این کار خشم او را فرو می‌نشاند؟!


این آیه مبهمی است . سماء یعنی آسمان یا چیزی در بالای سر. والیقطع را به معنای قطع کردن نفس خود - یعنی خود را دار زدن - یا قطع کردن طناب دانسته اند. ینصره را بعضی اشاره به پیامبر دانسته اند . یاری کردن خداوند رسول را .

شواهد بر علیه ارتباط این آیه با پیامبر:

-قبل و بعد آیه حرفی درباره پیامبر نیست

-اگر کافران فکر کنند که خداوند پیامبر را یاری نمی کند که عصبانی نمی شوند! مگر این که مومنان همراه پیامبر چنین فکری کنند و عصبانی بشوند. در این صورت لحن شدیدی که بروید خودتان را دار بزنید بعید است.

یک تفسیر این آیه می تواند این باشد:

هرکس عصبانی است از این که احساس می کند خداوند یاریش نمی کند، برود یک کار الکی بکند ببیند این کار نامربوط می تواند عصبانیتش را فرو بنشاند؟ نه نمی تواند . (مثلا کار مهملی مثل آویزان کردن و قطع کردن ریسمانی).پس نتیجه می گیریم که هر کاری راهی دارد . اگر انسان معقول رفتار کند و از راه هایی که خداوند قرار داده استفاده کند، آنوقت مشمول نصرت الهی می شود و به نتیجه می رسد . وگرنه در این دنیا خیلی از راه ها باز نیست . مثلا شما نمی تواند در خواب یک ماهی ببینید، آن را سرخ کنید و بخورید، آنوقت در بیداری سیر بشوید . این راه را خداوند قرار نداده. بنابراین معقول رفتار کردن در واقع همان طلب نصرت کردن از نظام الهی و در نتیجه خداوند است .چون خداوند همان حق و عقلانیت حاکم بر جهان است.

یعنی خداوند نظامی قرار داده که هر کس از راه های آن استفاده کند خدا کمکش می کند به جایی که دوست دارد برسد. مثلا اگر واقعا دنبال پول باشد، خدا جلوی او را نمی گیرد ، به آن می رسد .اما راه هایی هم هست که به نتیجه نمی رسد.

یک تفسیر از شاگردان:

ریسمان وصل به آسمان تمثیلی است برای ارتباط انسان ها با خداوند . همان طور که هر چیزی به ریسمان وصل باشد با بریدن ریسمان می افتد، انسان هم نباید فکر کند که از ریسمان الهی جدا شده چون در آن صورت می افتاد . پس انسان بفهمد که خداوند همیشه دارد او را کمک می کند.

یک سوال:

آیا واژه نصرت جای دیگری در قرآن به این معنی استفاده شده؟

در غیر این صورت این امر می تواند تفسیر گفته شده را تضعیف کند.