خلاصه حج ۲۸

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

یکشنبه دوم مرداد 1390

ساختار این جهان بر اساس حق نیست .باطل هم هست. آثار اعمال ما مثل انرژی پتانسیل ذخیره می شوند . ستاریت خداوند باعث می شود که در این دنیا حجاب هایی روی حقایق باشد .ویژگی جهان بعدی این است که آنجا سر و رازی نیست . "یوم تبلی السرائر".


  • با درست اندیشیدن به قیامت این نتیجه را می گیریم که : و جاهدوا فی الله حق جهاده


  • وقتی وعده ی پیروزی به مومنین می دهد انبیا را یاداوری می کند و پیروزی شان را که باقی ماندند.این که قدرت و مکنت همه دست مخالفین آنها بود اما خداوند کمکشان کرد. تاکید می شود که نصرت الهی می آید ، و این که فوری نمی آید. در نتیجه ی این مکث، عده ای از مومنین تردید می کنند. کافرین هم سرکوفتشان می زنند : یستعجلون بالعذاب . اما وعده ی الهی میاد : ولن یخلف الله وعده . اما زمان برای خدا مثل برای ما نیست: یوما عند ربک کالف سنه مما تعدون.


  • آنچه شیطان القا می کند تا در راه به ثمر نشستن آرزوهای انبیا سنگ بیندازد، آزمایشی برای فی قلوبهم مرض است. که نماز و روزه را انجام می دهند، اما مساله ی جان که در جهاد پیش می آید، آن درصدی تردید که در قلبشان هست بروز می دهند. قبل از آخرت، موقع جهاد از مومنین واقعی جدا می شوند.


  • هجرت هم شباهتش با جهاد در دل کندن از خانه و زندگی است. جهاد و هجرت هر دو در حج به صورت نمادین هستند. هجرت همان طور که مبدا تاریخ اسلام است، در واقع شروع تشکیل جامعه ی اسلامی هم هست، و شریعت را حالا می توان پیاده کرد. واژه اسلام احتمالا در مکه اصلا وجود ندارد، و پس از هجرت و در مدینه مجموعه تعالیم پیامبر که شامل شریعت هم هست، نام اسلام می گیرد.


  • این حکم که باید به همان میزان که خشونت بر علیه ما کرده اند، جواب بدهیم، محدودیت بسیار بزرگی است. "بمثل ما عوقب به " یعنی حداکثر مقابله به مثل. خداوند وعده می دهد که اگر تا این حد خشونت کردیم و فایده نداشت و طرف دوباره آمد، کمکمان می کند : "لینصرنه الله".

مقابله به مثل هم واجب نیست. مثل اعدام که واجب نیست.


  • در این جای سوره، منظور این است که اگر شما جهان را خوب بشناسید، و اسماء و صفات الهی را در جهان مشاهده کنید، می فهمید که خدا شما را رها نمی کند و شما پیروز می شوید. کجا نظام جهان بر باطل است و کجا خداوند مخلوقات بر حقش را یاری نمی کند؟ یا فکر می کنیم که خدا ما را فراموش کرده، یا خدا هم قدرت ندارد کمکمان کند...

اگر آیه ها را خوب بفهمیم باید ارتباط موضوع را با اسماء الهی که در آیه ذکر می شود درک کنیم.


  • حتی اگر مفهوم خدا توی خودآگاهی آدم نباشه، نزدیک بودن یک آدم به حق همان نزدیک بودنش به خداست.در قرآن دو چیز خیلی مهم است. یکی شناخت حق (شناختی) و تسلیم شدن به حق (عملی) . اگر یک آدمی در قسمت شناختی، وجود خداوند و معاد را که انقدر واضح هستند ، قبول نداشت، یعنی مشکلات شناختی عمیقی دارد و خیلی از فطرت دور شده و قابل مجازات است. اما از این به بعدش را قرآن تساهل دارد.


  • جبار یعنی کسی که کارها را با زور پیش می برد. خبیر در این جا یعنی خداوند استعداد رویش را در زیر زمین می بیند، و لطیف یعنی با نظر لطفش آن را پرورش می دهد.


  • در پایان سوره، آیات کلی می آید که دین اسلام را در میان ادیان ابراهیمی، و مساله ی حج را در میان شریعت اسلام بیان می کند. در آیه 77 حج را عبادتی در بین عبادات می داند.


  • مشرکین یک جور انزجار از توحید دارند. در داستان موسی ، درباره ی گوساله پرستان می گفت: "وَأُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِكُفْرِهِمْ "(بقره، 93) .ا نگار طعم شرک را که چشیده باشی، طعم توحید برایت ناگوار می شود.علاقه ای به کثرت پیدا می شود. وقتی به رابطه با مسیح به جای خدا عادت کردی، قرارگرفتنت در برابر یک موجود نامتناهی ناملموس سخت می شود. می گوید "تعرف فی وجوه الذین کفروا المنکر" . انزجار .

شرک نهایت قدرنشناسی است. چون این نکته ی خیلی مهمی است که خداوند ما را به کسی غیر از خودش ارجاع نداده. واسطه ای ندارد. این شأن یک نفر است که بگویی برو از بالاترین مقام خودت درخواست کن. بعضیها تواضع به خرج می دهند می خواهند وقت مقام بالا را نگیرند! حضرت یوسف می گوید :

"مَا كَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَیءٍ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَینَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یشْكُرُونَ"(یوسف، 38)


توسل هم در جاهای کمی در قرآن ذکر شده :

"أُولَئِكَ الَّذِینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیهُمْ أَقْرَبُ وَیرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا"(اسرا،57)

"یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ"(مائده، 35)

(احتمالا فقط در همین دو جا)

این توسل مثل التماس دعا گفتن است.یکجور همکاری. نوعی استفاده از سلسله علل جهان است، مثل استفاده ی بیمار از دارو. مثلا اگر تو همدوره ی پیامبر باشی چه عیبی دارد که از او بخواهی برای تو دعا و استغفار کند. اما باید خودت هم بکنی.

کمک گرفتن از اولیای خدا برای گرفتن چیزی از خدا خوب است، اما خواستن چیزی از خود اولیا شرک است. همان کار مشرکین مکه است که برای خدا واسطه داشتند.

این حرف که "خداوند کارهای ما را به امام زمان واگذار کرده" شرک است.شرک ظریف تر از مورچه در شب سیاد روی عبای سیاه است، و جامعه ی دینی ما در ایران نسبت به شرک و توحید حساسیت کمتری دارد تا حجاب .


  • زیاد کردن محدودیت های دین هنر نیست. استفاده نکردن از حلال ها ، مثل رهبانیت، نشانه ی تقوای بیشتر نیست. مثلا رنگی و زیبا بودن لباس جزء حجاب نیست.