خلاصه حج ۶

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

یکشنبه 11 / 7 / 89

در جلسه پیش، وقتی مطرح شد که نباید از افرادی که در حال ارتکاب جرم و معصیت می بینیمشان، کینه به دل بگیریم، برخی اعتراض کردند.آن ها این که پیامبران کسی را لعنت می کردند، یا دعاهایی که حضرت نوح و موسی در آن از خدا برای قوم خودشان عذاب می خواستند، را شاهد آوردند.

این که بعضی از آدم ها انقدر در خطایای خودشان گرفتار می شوند که امید نجاتی برایشان نمی ماند ، ماهیت انسانی شان قلب می شود و شیطانی می شوند، و حتی آتش جهنم که برای پاک کردن گناه هاست، نمی تواند گوهر انسانیت آن ها را دوباره نجات بدهد، هست. اما ما که پیامبر نیستیم، نمی توانیم این را در کسی تشخیص بدهیم و از بالا به او نگاه کنیم. چه بسا کافر یا گناهکاری ، در آینده مومن بشود و توبه کند.

این که حضرت موسی مثلا برای قوم عذاب طلب کند، قابل انتظار است،چون موسی مظهر رحمانیت خداوند نیست. اما پیامبر ما، رحمه اللعالمین است. همیشه عتاب می شود که چرا دلسوزی زیاد برای مردم می کند. ما هم اگر پیرو او هستیم باید در آن حس و حال باشیم .


حلق به معنای سرتراشیدن در حج تمتع و تقصیر به معنای کوتاه کردن مو یا ناخن در عمره است.

در حج، نمادگرایی خیلی پررنگ است. نمادها با عمق وجود و ناخودآگاه ما پیوند دارند. حذف آیین های نمادین دینی در دوران مدرن باعث کمبود شده و آیین های نمادین دیگری توسط مردم اختراع شده . حتی مثلا در رفتار کمونیسم های ضد دین هم می شد ایجاد تقدس و استفاده از نمادها را دید.در مراسم نمادین، اعمال ظاهری انجام می دهیم که ما را به معنا نزدیک می کند.انرژی روانی ما جهت دهی می شود. از قدیم، مثلا رقص پیش از شکار، این کارکرد را داشته.لازم نیست فلسفه اش را هم بدانیم، خودش این اثر را در ما می گذارد.

مو، در نمادگرایی رویاها، به معنای نیروی جوانی است.این نیروی جوانی شهوت، و انرژی حیاتی و قدرت های جسمی را هم شامل می شود. این که راهب های بودایی سرشان را از ته می تراشیدند، به این علت بود که میخواستند شهوت را از خودشان دور کنند.

سرتراشیدن در حج، یک جور از نو شروع کردن پس از توبه را هم تداعی می کند.


طواف، ابراز عشق بسیار را تداعی می کند.در ادبیات عامه ی ما هم «دورت بگردم» یعنی همین. لکان بحث مفصلی دارد در این باره که انسان آرزومند همیشه دارد می چرخد دور یک چیزی و هیچوقت نمی رسد.


مسیر طواف، دور خانه ی خدا و بین مقام ابراهیم و حج اسماعیل است. بنابراین بیضوی است.این ما را به یاد حرکت سیارات می اندازد که آن هم به دلیل نامعلومی بیضوی است . اصلا در جهان، چه در ابعاد بزرگ کهکشان و سیارات و چه در ریزترین ذرات اتم و ...، همه چیز انگار دارد دور چیزی می گردد. وقتی طواف می کنیم، انگار با جهان هماهنگ شده ایم.

در مسجدالحرام، قرار است توحید خالص را موقع طواف تجربه کنیم و از یاد غیر خدا دور شویم. بنابراین ذکر واسطه هایی مثل امام زمان و ائمه و ... در هنگام طواف اصلا کار جالبی نیست. اگر در توسل به ائمه زیاده روی کنیم و صفات خداوند مثل بخشایش گناهان را به آنها نسبت دهیم به شرک نزدیک می شویم.

اگر در حج استغفار از ته دل کنیم حتما بخشیده می شویم. نشانه اش این است که شوق عبادت پیدا می کنیم، لذت نماز را درک می کنیم، از گذشته پاک می شویم و دوباره متولد می شویم. نباید در واکاوی گذشته و گناهان، زیاده روی کرد. درست نیست که از بخشش خداوند مایوس باشیم و اصرار کنیم که بخشیده نمی شوم.


سعی صفا و مروه، به نظر نمی آید که خیلی مرتبط با داستان هاجر باشد. انسانی که دوباره متولد شده و شور تلاش و عبادت پیدا کرده، دوان دوان وارد زندگی می شود . مسابقه ای است برای انجام خیرات، و می داند که لیس للانسان الا ما سعی.


در احرام ارتباط جنسیتی حرام است. در حج توجهی به مسائل جنسیتی نمی کنیم، حتی تفکیک زن و مرد نیست، مراسم فاقد جنسیت است.طواف نساء انگار احراز مجدد جنسیت باشد، پس از توبه ی کامل.

هبوط انسان به علت گناه اولیه، با آشکار شدن جنسیت همراه بود. وقتی آدم توبه کرد، این گناه او بخشیده شد. پس انگار پذیرش توبه یک جوری با نفی جنسیت همراه باشد. اما ما در زمین هستیم، و باید با جنسیت زندگی کنیم.