خلاصه حج ۹

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

یکشنبه 89/9/8

  • در جلسه قبل به تفاوت اصلی الهامات عرفانی و وحی ، که باعث تفاوت طریقت و شریعت هم می شود، اشاره کردیم و گفتیم اولی فردی تر و دومی اجتماعی تر است.گفتیم از طریق وحی واژه ها به پیامبر القا می شوند ، در حالی که عرفا چنین ادعایی ندارند که واژگانشان مقدس است.


درباره نظر دکتر سروش که می گوید واژه های قرآن مقدس نیست و خطاپذیر است چون پیامبر تجربه ی عرفانی خودش را به عربی ترجمه کرده ، صحبت شد. احتمالا هدف سروش از این بحث این است که بگوید ایراداتی که فکر می کند از نظر احکام و از نظر علم در قرآن هست - مثلا هفت آسمان ، یا جن - را اینطوری توجیه کند بدون این که به تقدس گوهر قرآن لطمه بخورد.

برخلاف دکتر سروش که بیشتر نظریه پردازی کرده و کمتر بحث دقیق کرده، ایزوتسو در کتابهایش، مخصوصا "خدا و انسان در قرآن"،آستین بالا زده و با مثال های فراوان و کاری که روی متن کرده، نشان داده که مفاهیمی که در قرآن مطرح شده جدید هستند و این واژه ها قبلا به این معناها در زبان عرب متداول نبوده اند. و درنتیجه مفاهیم غلط عرب مثل مروت در قرآن منعکس نشده اند.

این که اصطلاحات و مثل های عربی مثل مثل شتر و ... در قرآن استفاده شده ، نشان نمی دهد که کژی های فرهنگ عرب هم وارد قرآن شده . اینها استفاده از زبان است. و در زبانشناسی می گویند هر زبانی به هر زبان دیگر قابل ترجمه است، فقط ممکن است برای یک کلمه یک جمله معادل بیاوریم.


  • ویژگی بیشتر مکتب های عرفانی در سراسر دنیا این است که فرد با گوشه نشینی و عزلت به رابطه ی عمیقی بین خودش و خداوند می رسد، و حس می کند که فقط خودش هست و خداوند، و هر چیزی که از جهان خارج می رسد ، حتی آدم های دیگر، از طرف خدا هستند.


روی رابطه انسان با انسان های دیگر زیاد توی مکتب های عرفانی تاکید نمی شود.روی رابطه فرد با خدا و با خودش تاکید می شود، و تا حدی با جهان . این جوری فراغت از خود سخت تر است تا در شرایط طبیعی و عادی در یک خانواده و یک جامعه .


این اما یک توحید متوسط است . پیشرفته تر از آن این است که تو خودت و دیگران را یک "ما" ببینی در برابر خداوند . از خودت فراغت پیدا کنی . "انبساط وجود".از زندانی بودن در خودت دربیایی ، دیوارها را نابود کنی، حس بودن ات گسترده بشود.


در رابطه ی عمیقی که فرد از لحاظ عاطفی با خانواده برقرار می کند، معمولا این ما شدن و خروج از خود و فداکاری به خاطر هم را می شود دید. هرچه این ما بزرگتر بشود بهتر است.


در ایران، رابطه خانوادگی قوی است، اما رابطه فرد در اجتماع کمرنگ است. در غرب، رابطه فرد با اجتماع زیادی پررنگ است ، ولی از این نوع عرفانی نیست . آن جا فرد مثل مهره و عضوی از یک ماشین بزرگ نظام جامعه، به خاطر منافع فردی و خودخواهی اش همکاری اجتماعی می کند.


  • نهضت ابراهیمی هدفش تشکیل امت دینی بود. قبل از آن، انگار همیشه آدم های عارف و موحد در "اقصی المدینه"، دور از اجتماع، توی بیابان ها و غار خودشان بودند، چون نمی شد راحت موحدانه در جامعه زندگی کرد. و خداوند این را نمی خواهد. بنابراین خداوند سه امت دینی در زمین قرار داد، که امت اسلام امت وسط باشند.


وقتی یک امت دینی تشکیل می شود، جنگ اجتناب ناپذیر است، چون تهدیدی برای منافع دیگران است. بنابراین نمی شود مثل بعضی روشنفکرها بخواهیم به هر ترتیب از جنگ فرار کنیم . بلکه توصیه شده به ما که حالت سستی نداشته باشیم که هرکسی به ما حمله کند، بلکه باید در ما "غلظه" احساس کنند، و این همان بازدارندگی است که هدف مانورهای نظامی هم هست.


وقتی خداوند نقطه ای را روی زمین تعیین کرد که مسلمانان باید آن جا را از هر نشانه ی شرک پاک کنند و هیچ مراسم شرک آلودی آن جا انجام نشود و باید راه آن برای مردم حاجی باز باشد، خودش باعث جنگ بود. مالکیت مسجدالحرام مختص خداست و این اولین بیت وُضِعَ للناس است . بنابراین مسلمین در سوره توبه به جنگ در برابر کسانی که صد عن السبیل می کنند بدون مماشات امر شده اند. گفته شده که اینها را بریزید بیرون . در عین حال همین مسجد الحرام در هنگام احرام محل امنیت مطلق هر موجودی است، و نماد صلح و دوستی.


این که خداوند برای ادیان "قبله" تعیین کرده، نشانه ی اتحادی است که در یک امت دینی هست. پیامبر ما هم قبل از تغییر قبله و تشکیل امت دینی جدید، رو به اورشلیم نماز می خواند، که نشان می دهد هنوز اورشلیم یک جور مرکزیت و قبله بودن داشت.