خلاصه سوره حجر

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

یکشنبه 7 آذر 89


در بعضی سوره های قرآن حالتی هست که انگار شما دارید مکالمه ی خصوصی خداوند و پیامبر را می شنوید. شما این دیالوگ آسمانی را می شنوید و همراه خدا و پیامبر می روید از آن طرف پرده نگاه می کنید.

انگار پرده ای هست، خداوند و پیامبر اینطرفش هستند و کافران آن طرف. پیامبر آن ها را می بیند . تعجب می کند که چرا آن ها این طرف را و رابطه ای که با خداوند هست و همه ی این چیزها را نمی بینند. این همه اطمینان ، که نه تنها نمی بینند، بلکه مسخره هم می کنند و به او می گویند دیوانه، به افکار غلط بی اساس خودشان، واقعا عجیب است. این سوال پیش می آید که اینها چطوری به این جا رسیده اند که حقیقت اصلا در آنها نفوذ نمی کند، و چرا این جوری هستند؟


سوره حجر پنج بخش عمده دارد. اول نمایش انکار و تمسخر کافران است و دلداری که خداوند به پیامبر می دهد. پیامبر خیلی روح لطیفی دارد، سال ها در خلوت خودش در غار حرا غرق لذت خلوت با خداوند بوده و حالا مامور شده بیاید بین این آدم ها، که دوستشان دارد و از نفهمیدنشان رنج می برد. مصداق این شعر حافظ است:

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان........قال و مقال عالمی می کشم از برای تو

قسمت اول و آخر سوره این دلگرمی ها و دلداری هایی است که خداوند در برابر انکار و تمسخر قوم به پیامبر می دهد.


در بخش دوم، درباره ی خلقت آسمان و زمین حرف هست که تضاد آن با خلقت انسان را نشان می دهد، چون آن جا همه در اطاعت اند و اینجا پر از عصیان و انکار.

بخش سوم برای چهارمین بار در قرآن، داستان خلقت را، با تاکید روی داستان تمرد ابلیس مطرح می کند.

در بخش چهارم هم ، پس از نمایش غفران و رحمت الهی در خانه ی ابراهیم، عذاب الیم خداوند برای قوم لوط و چند قوم دیگر را بیان می کند.


  • این آیه: رُبَمَا یوَدُّ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا مُسْلِمِینَ

آیه عجیبی است. شاید به این معنی است که کافران در خلوت خودشان و در عمق وجودشان میل به حقیقت و آرزوی اهل حق بودن را دارند . این آدم هایی که در جسمانیت گیر کرده اند، در دل این خاک، باز هم گاهی نور الهی تجلی می کند. وقتی می گوید ذرهم یاکلو و یتمتعوا، نشان می دهد که این آدم ها به این دلیل در سطج پست جسمانیت مانده اند که درگیر خوردن و تمتع از جسمانیت هستند ، و تا این را محدود نکنند، بالا نمی روند، حتی اگر ابواب آسمان را برایشان باز کنی چیزی نمی بینند.


در این سوره شما ساختار عمودی خلقت و لایه لایه بودن وجود را می بینید، که در بالا خداوند است، می آید پایین، به ملائکه می رسد، بعد نار و بعد خاک را می بینید. وقتی می گوید رب السموت و الارض اشاره به این عمودی بودن دارد و وقتی می گوید رب المشرقین و المغربین اشاره به افق خلقت دارد.توی سوره، خیلی چیزها دارند می آیند پایین و می روند بالا. باران می آید، همه چیزها که خزائنش در دست خداوند است به قدر معلوم نازل می شوند، زینت های آسمان را می بینید و زمین را می بینید. انسان موجودی است که توی این مراتب وجود، وسیع ترین طیف را از پستی خاک بدبو تا اوج روح الهی در بر می گیرد. این ذکر و قرآن ، بزرگترین سفر خلقت را از اوج خدا تا فرودست جسمانیت و نوشته شدن روی کاغذ را انجام داده. این اتفاق پس از عروج پیامبر به آن اوج افتاده .


در داستان خلقت سوره ی حچز سه بار خلقت انسان را گل خشک شده ی متعغن یاد می کند . و شیطان را که روح الهی انسان ر ا نمی بیند و در نتیجه خودش را بالاتر از او می داند. وقتی خداوند می گوید: راه برای تو مستقیم است ،انگار یعنی شیطان دوباره گول خورده و این که عباد خداوند مخلصین بشوند، نتیجه ی همین فعالیت های شیطان است. شیطان می گوید همه بندگانت را گمراه می کنم جز مخلصین . خداوند برعکس استثنا می کند، می گوید نمی توانی هیچکدام از بندگانم را گمراه کنی، جز گمراهانی که از تو پیروی می کنند.


در داستان لوط، اوج گمراهی انسان ها را که با آن اطمینان و سرخوشی ملائکه را از لوط درخواست می کنند، می بینیم، که مستوجب عذاب شده اند. این آدم ها ، مثل گل خشک شده هستند که دیگر حقیقت در آن ها نفوذ نمی کند. بنابراین از آسمان که همیشه باران نازل می شد، روی سر اینها سجیل، گل خشک شده می بارد. سجیل معرب "سنگ-گل" است.


بعد شما اصحاب حجر را هم می بینید.اینها یاران سنگ هستند . تحجرشان با احساس امنیتشان در دل سنگ ها تصویر می شود . در بیوتا ءامنین. آدم هایی که در دل سنت های اجتماعی و جمع خودشان، همدیگر را تایید می کنند و به آرامش خاطر و اطمینان می رسند . در دل سنگ خانه کرده اند و دچار تحجر شده اند. این تحجر، یک جور امنیت به آدم می دهد، چون دیگر هیچ به خودت شک نمی کنی، احتمال نمی دهی که اشتباه بکنی، آسوده خاطر زندگی می کنی. کسی که ذهن باز دارد، در معرض نفوذ است، کمتر اینهمه احساس امنیت می کند.

هنوز هم بیشتر آدم ها همین طوری هستند.هر جایی به دنیا بیایند، در هر زمانی، رنگ آن جامعه و دین و آیین و زمان را به خودشان می گیرند.


  • در این آیه : تریهم ینظرون الیک و هم لا یبصرون

سه جور دیدن هست : رویت به معنی دیدن . نظر به معنی تماشا، نگاه کردن - بصیرت به معنی نگاه کردن و درک کردن.


  • در این آیه : وَلَقَدْ آتَینَاكَ سَبْعًا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ

مفسرین تفسیر خوبی دارند که منظور از سبعا من المثانی ، سوره ی حمد است. چون سوره ی حمد، قاتحه الکتاب است، کلید کتاب. برای همین در نماز ما اول فاتحه می خوانیم و بعد قطعه ای از قرآن.