خلاصه سوره مائده

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

بسم الله الرحمن الرحیم

این سوره که از آخرین سوره های نازل شده است، با سلسله ای از احکام (در موضوعات مختلف از خوردنیها و وضو و غیره)، احکام شریعت خاتمه می یابد و به همین مناسبت خطابهایی در این زمان به اهل کتاب آورده می شود و موضع نسبت به اهل کتاب بیان می شود.

ابتدا به میثاق مسلمانان، یهودیان و مسیحیان (آیات 7، 12، 14) اشاره می شود و خطابی به اهل کتاب برای دعوت به نور از ظلمات در ادامه آورده می شود. و به شمه هایی از این ظلمات (لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ و وَ قَالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى‏ نحَْنُ أَبْنَؤُاْ اللَّهِ وَ أَحِبَّؤُهُ ) اشاره می شود.

در آیه 19 به فترت پیامبر اشاره شده است بعد از حضرت عیسی و در آیات 20 تا 26 داستان فترتی برای بنی اسرائیل به همین مناسبت روایت شده است. در این داستان جایی است که بنی اسرائیل به مقاتله امر می شوند و سرپیچی می کنند ، و در نتیجه دچار سرگردانی و انقطاع می شوند و چهل سال آواره می شوند.

و بعد از آن داستان هابیل و قابیل می آید. داستان هابیل و قابیل در میان سوره به این دلیل بیان می شود که ببینیم از همان آغاز، زمین با بهشتی که انسان از آن هبوط کرد متفاوت است. انسان ها با هم دشمنی می کنند و قتل و کشتار اجتناب ناپذیر است. در زمان هابیل به نظر می آید هنوز شریعت نبوده و اجازه ی کشتن نبوده، بنابراین هابیل می گوید من از خودم دفاع نمی کنم در برابر تو حتی اگر مرا بکشی. اینطوری شاخه ی بهتر انسان ها از همان اول از بین می رود . پس این داستان نشان می دهد که این روش صددرصد صلح جویانه روی زمین فایده ندارد.

این دو داستان یکی نمونه کسانی هستند که هنوز به خشونت امر نشده است و کشته می شود و دیگر کسانی هستند که به خشونت امر می شوند و اطاعت نمی کنند. این آیات و داستان هابیل به عنوان زمینه ساز برای آیات بعدی که احکامی در مورد خشونت است استفاده شده است. خشونت در اسلام نفی نشده، و در این سوره چند حکم خشونت آمیز مانند جزای کشتن و مصلوب کردن محارب، یا قطع دست سارق بیان می شود.

در آیات بعد 41 خطاب به پیامبر است بعد از خطاب ها به اهل کتاب که امیدی آنچنان به آنها نیست و محزون نباش و مجموعه ای آیات در ادامه که آنها ایمان نمی آورند و خیلی به تورات هم عمل نمی کنند.

در این سوره رویکرد مسلمانان نسبت به اهل کتاب اینطور مشخص شده که اهل کتاب را دعوت کنیم ، ولی خداوند می داند که خیلی از پیروان ادیان دیگر دینشان را رها نمی کنند. بنابراین خداوند از طریق ما مسلمین ، اهل کتاب را به عمل به احکام کتاب های آسمانی خودشان دعوت می کند. خداوند می گوید این خواست من بوده که شما سه امت دینی باشید تا با یکدیگر در انجام کارهای خوب مسابقه بدهید.

این سوره به ما می گوید که به اهل کتاب به چشم مشرکین و کفار نگاه نکنیم. همچنین میتوانیم سر سفره شان بنشینیم و زن بگیریم از اهل کتاب و با آنها مباحثه کنیم. اما نباید تحت ولایت و سرپرستی آنها قرار بگیریم تا عقاید باطلشان در ما نفوذ کند. ولایت به معنای سرپرستی است اینجا و نه دوستی.

(آیه ی "من یرتد منکم عن دینکم" هم خیلی با رویکرد ما نسبت به ارتداد متفاوت است. ما انتظار داریم بعدش بشنویم که مثلا می کشیم کسی را که مرتد شده، اما اینجا درباره ی رابطه ی دوستانه ی خدا صحبت می شود که خدا محتاج شما نیست و اگر دوستش ندارید اقوام دیگری هستند که خداوند را دوست دارد و خدا دوستشان دارد.) و در ادامه به وضوح مصداق اصلی آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ ... (مستقل از اینکه بشود به آن استدلال کرد یا نه) حضرت علی است.

و در ادامه با صحنه هایی از یهودیان مواجه می شویم که به جای خوشحال شدن از اینکه یک عده خداپرست و موحد شدند ناراحتند و مسخره می کنند (آیه 57 و 58). (اینجا چون آنها انسانها پرتی هستند دیگر خطاب مستقیم نیست و با قل است (آیه 59) مثل سوره انعام که خطاب به کفار است و همه با قل)

آیات 58 تا 64 را می گذریم از رویش. در آیه 65 بیان می شود که اگر اهل کتاب ایمان و تقوا پیشه کنند، رستگار می شوند و در ادامه گفته می شود که به اهل کتاب گفته شود که به کتب خود عمل کنند. و در آیه 69 گفته می شود که هر کس با هر آیینی، ایمان و عمل صالح داشته باشد رستگار است.

در ادامه خطاب به اهل کتاب گفته می شود که در صورت اسلام نیاوردن تشویقشان کنیم که از غلو بازشان بداریم.

قبل از انتهای سوره انگار باز به ابتدای سوره باز می گردد و همان موضوعات با تفصیل بیشتری بیان می شود و این گونه به سوره یک حالت کمالی می دهد.

انگار تکه آخر سوره یک بعد از تحریری (PS!) در انتهای سوره آورده می شود. سوره به طرز غم انگیزی با این سوال خداوند از حضرت عیسی تمام می شود که آیا او گفته که مردم او را خدا بگیرند؟ مشابه همین سوال هم لابد از پیامبر ما و ائمه ی ما درباره ی کارهای بدی که ما امت پیامبر کرده ایم از آنها پرسیده میشود. این سوال مقدمه ای است برای جوابی که حضرت عیسی میدهد که غیرمستقیم از خداوند برای امتش طلب بخشش می کند، و این یک جور شفاعت است.

ماجرای درخواست مائده توسط حواریون هم نشانگر چیز خوبی نیست و انگار این جا حواریون مسبب اصلی انحرافات مسیحیت شناخته شده اند نه پولس. چون حواریون انگار نمی فهمند که همیشه سر سفره ی خداوند می نشینند و یک درخواستی می کنند که این را نشان می دهد ،حضرت عیسی هم اول روی خوشی نشان نمی دهد.

در انتهای سوره هم سخن از خوردنی (مائده) است همانند ابتدای سوره.

نکاتی در پایان:‌

شریعت بسط پیدا کرده شجره ممنوعه در هبوط است. شاید کسی بگوید که کره زمین شبیه به بهشت است یک جورهایی و هر روز می توانی برخیزی و از مائده های زمینی استفاده می کنیم ولی در کره زمین ما با خونریزی و قتل (مثلاً‌ قتل حیوانات) زندگی می کنیم و این با بهشت فرق دارد. آیا این طبیعی تر نیست که فقط گیاهان را بخوریم بدون اینکه خونریزی بکنیم؟ چرا در شریعت حتماً باید یک حیوان را بکشیم و بخوریم و حیوانی که خودش مرده یا جور دیگر نمی توان خورد؟ اولاً خوردن یعنی ادامه زندگی، همانگونه که مسائل جنسی یعنی ادامه نسل، بنابر این خوردن از نظر روانی چیز خیلی مهمی است. تعمد در خون ریختن (و یسفک الدماء) انگار وجود دارد. وقتی زمین جایی است که ما مجبور به ریختن خون انسان ها هستیم دیگر قبح ریختن خون حیوانات در این مکان چندان مطرح نیست. هر نعمتی شجره ممنوعه ای دارد،و دربرابر این نعمتی که خداوند به ما داده، شجره ی ممنوعه، دوران احرام در حج است که حق نداریم به هیچ جانداری حتی یک گیاه آسیب بزنیم ، تا تمرین صلح جویی کنیم. در واقع اصل دین اگر (بعضکم لبعض عدو) نبود در زمین و خشونت وجود نداشت حالت طبیعی همان حالت احرام است ولی از آنجا که در زمین همانند بهشت نیست و این دشمنی و خشونت وجود دارد قضیه اینگونه نیست. و این همان چیزی است که در این آیه أُحِلَّتْ لَكُم بهَِيمَةُ الْأَنْعَمِ إِلَّا مَا يُتْلىَ‏ عَلَيْكُمْ غَيرَْ محُِلىّ‏ِ الصَّيْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ در ابتدای سوره اشاره می شود.

این که می گوید "الیوم اکملت لکم دینکم" به این خاطر است که این سوره پس از حجه الوداع نازل شده و پس از این که مسلمانان توانستند احکام حج و این مساله ی آسیب نرساندن به جانداران در حج را هم اجرا کنند (چون قبلش مکه دست کفار بود و نمی شد) خداوند می گوید که دینتان کامل شد. هیچ شاهد متنی مبنی بر ارتباط این آیه با غدیر خم نیست، بلکه آن یک واقعه مسلم تاریخی است و لازم نیست از این دلایل ضعیف برایش بیاوریم. حداقل از متن قرآن چنین چیزی در نمی آید[۱].

یادداشت

  1. برای اطلاع دقیقتر از نظر متدوال علمای شیعه در مورد این آیه مثلاً رجوع کنید به ترجمه تفسیر المیزان جلد 5 صفحه 271 به بعد ذیل آیه 3 سوره مائده، ویرایشگر.