خلاصه مسیحیت ۲۰

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

این که بررسی تاریخی را بدون در نظر گرفتن جهان بینی انجام بدهیم چندان ممکن نیست و گاهی بی معنی هم هست . این که با بررسی تاریخ جهان بینی شما به کل عوض شود مثلا سکولار باشید دینی بشوید ، خیلی بعید است. پس شما تاریخ ر ا نگاه می کنید و داستان را طبق جهان بینی خودتان می سازید. مثلا اگر به شما اسطوره های یونان ر ا بدهند به عنوان فکت تاریخی هر چقدر هم دلیل بیاورند آن کارهایی را که خدایان کردند را قبول نمی کنید. همین طور هم یک آدم سکولار، هر چقدر شما نوشته های قرن اول مسیحیت را برایش بیاورید نمی تواند وجود معجزات را قبول کند.


اما این به آن معنا نیست که فکت های تاریخی هیچکاره اند و فقط جهان بینی مهم است . شما وقتی یک داستان می سازید، یک نفر با هر جهان بینی می تواند داستان شما را از لحاظ سازگاری درونی، سازگاری با عقل و منطق بشری و سازگاری با عقاید خودتان نقد و بررسی کند.


درباره ی شأن پیامبران، این درست نیست که بخواهیم دقیقا بگوییم اول کی است، دوم کی است، سوم کی است، و ... . هر پیامبری در یک زمینه ای به اوج رسیده . عتاب هایی که در قرآن به پیامبر ما می شود نشاندهنده ی پایین آمدن شأن ایشان نیست، چون خداوند با همه کسانی که در سطوح بالا هستند برای تربیتشان سخت گیری می کند.


این که در قرآن می گوید بگو من هم بشری هستم مثل شما به این معنا نیست که پیامبر هم مثل ما ناقص است . انسان کامل است . پیامبران افرادی هستند که مثل تعبیر لوط در قرآن، به سوی پروردگار هجرت می کنند . به جایی می رسند که دیگر انگار جسمشان فقط در اینجاست و روحشان به جای دیگری رفته . بعد خداوند اینها را برای رسالت به زمین و بین مردم بر می گرداند. به نظر می آید که تفاوت مسیح این است که مسیح از اول به زمین هبوط نکرده که بعد هجرت کند و دوباره برگردد. از همان اول آن بالا بوده .


درباره ی مسیح، از قرآن بر می آید که بیش از یک پیامبر عادی است. مثلا در جایی هست که "و انه علم لساعه". انگار مسیح ارتباط خاصی با قیامت دارد. و آیه ی دیگری که می گوید کسی از اهل کتاب نیست که قبل از مرگش - مرگ خودش یا مسیح - به او ایمان می آورد. و این که پس از مسیح برای 600 سال هیچ پیامبری نیامد.این که مسیح کی است یک موضوع خیلی پیچیده است در الهیات .


درباره ی حواریون در قرآن رویکرد دوگانه ای هست. بعدا بیشتر در این باره حرف می زنیم.


درباره ی مصلوب شدن، در قرآن نوشته شده که "و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم". پس به نظر می آید که یک مصلوب شدنی اتفاق افتاده. کی مصلوب شد؟ باید برگردیم به قبل . چرا خداوند نبوت را در نسل ابراهیم قرار می دهد؟


ابراهیم دو فرزند دارد. یکی را با مادرش تنها می گذارد. بعد می رود با او برای خدا خانه ای می سازد. نبوت در نسل اسحق ادامه می یابد و بعد به نسل اسماعیل میرود و تمام می شود. ابراهیم مامور شده که اسماعیل را قربانی کند. رسم قربانی کردن از آنجا در ادیان ابراهیمی ایجاد می شود.


در روایت قرآن از داستان ذبح اسماعیل، اسماعیل نقش خیلی مهم و قهرمانانه ای دارد چون با صبر و تسلیم تمام، قربانی شدن بدون گناه را قبول می کند. مسیحی ها روی این تاکید دارند اما مسلمانان ندیده اش گرفته اند، که با قربانی شدن یک فرد بی گناه،اتفاقی می افتد، و یک نوعی تقدیس مکان، بشر یا ... انجام می شود.