خلاصه مسیحیت ۲۱

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

در تاریخ پیامبران مثال هایی هست از این که چه طور خداوند برای این که حجت را بر قومی تمام بکند و عذاب را بر آنها واجب کند ، پلیدی آن ها را به ظهور می رساند. مثلا جایی که فرشته ها را بر لوط می فرستد تا قوم در برابر آنها رفتار زشت خودشانرا نشان بدهند.


همچنین، مثل داستان ذبح اسماعیل و یا در آتش افتادن ابراهیم، کاری که باید انجام بشود، قربانی شدن و تا آخر راه رفتن، انجام می شود. اما در آخرین لحظه خداوند پایان ماجرا را عوض می کند.


در ماجرای قتل مسیح هم، ماجرا طوری چیده می شود که رذالت علمای یهود که اقدام به قتل بزرگترین پیامبر جهان تا آن موقع کرده اند، کاملا به نمایش گذاشته بشود. همچنین واقعه استثنائی که فرماندار از مردم رای می گیرد که می خواهند مسیح اعدام بشود یا آن دزد. این باعث می شود که نه تنها علما بلکه مردم یهود هم شریک جرم باشند و خداوند که به سادگی عهد خودش را نقض نمی کند، بعد از این کارشان، پیمان خودش با یهودی ها را تمام شده اعلام کند.


مکر علمای یهود این است که می خواهند دو دشمن خودشان یعنی رومیان و مسیح و پیروان مسیح را به جان هم بیندازند. اما فرماندار روم این مکر را می فهمد و خودش هم از کشتن مسیح اکراه دارد، پس رای گیری می کند .


به نظر می آید که مسیح خودش هم قبل از تمام شدن کار باید فکر کند که قرار است مصلوب بشود. مثل اسماعیل.


با این روایت از ماجرا، از دیدگاه ما هم صلیب می تواند یک نماد مقدس باشد. چون به هر حال مسیح حاضر شده بود که بی هیچ گناهی مصلوب بشود، و خودش را در این حد برای قربانی شدن آماده کرده بود.


همان طور که مسیحی ها می گویند، این کار این انسان که از هر گناهی پاک است یک اثر تکوینی خیلی بزرگ دارد و ملکوت خداوند را به زمین نزدیک می کند . شأن انسان را بالا می برد.


مسیحی ها خیلی ناراحت می شوند وقتی بگویی مسیح مصلوب نشده. اما خودشان هم در نظریه هایشان به داستان اسماعیل و قربانی انسان اشاره و استناد می کنند. بنابراین باید پرسید که چرا از آن داستان نصفه استفاده می کنند.


این که چرا حواریون قضیه را نمی دانستند، اولا این که به نظر می آید که در بین حواریون خیانتکارانی وجود دارند . و نباید گفته بشود که مسیح زنده است. در ضمن در نوشته های قرن اول بعضی نقل قول ها از حواریون وجود دارد که گفته اند مسیح مصلوب نشده.