خلاصه واژگان ۱۰

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

9 بهمن 1390


درباره ایمان عقلانی و شک به خاطر شنیدن عقاید دیگران

ما برای حیاتی ترین اعمال خودمان هم استدلال دقیق منطقی نداریم. مثلا نمی تونیم اثبات کنیم که باید خورد یا باید خوابید. اگر یک روز عده ای ادعا کنند که اگر برای مدتی غذا نخورید عمرتون زیاد می شه، چطور می شود ثابت کرد که حرفشان غلط است؟


اما ما برای اعمالی مثل خوردن یا خوابیدن، می بینیم که شواهد به نفع آنهاست و به ضررشان نیست. همچنین می بینیم که خلافش را انجام دادن، ریسک دارد. اشکالی ندارد که ما در استدلال - justification - از این شواهد استفاده کنیم.

در تاریخ آدم های عاقل و هوشمند زیادی بوده اند که ایمان به خدا و ادیان داشته اند. فلاسفه ی مشهور یونان مثل افلاطون و ارسطو هم از اصول عقاید دینی مثل وجود خدا و جهان آخرت دفاع می کردند.

اما مدتی است که ادبیات (literature)ای بوجود آمده که استدلال های خداشناسی را زیر سوال می برند. تعداد زیادی آدم هوشمند در فضای آکادمیک هستند که شبهه هایی مطرح می کنند. 200 سال پیش اما بیشتر آدم های آکادمیک ملحد نبودند. الان اما به استدلال های عقلانی مثل برهان نظم که سالهاست مطرح می شده اند، خدشه وارد می شود. گرچه، این ملحد ها هم اثباتی برای عقاید الحادی ندارند.


معمولا ما وجود شبهه را دلیل براین می گیریم که : "حتما یک مقداری مشکلاتی هست..." . وجود چنین ادبیاتی هم، دلیل بر بدیهی نبودن عقاید دینی نیست.


آدم ها وقتی می بینند که افراد هوشمند و صادقی ، مثلا سارتر و راسل، ایمان ندارند، فکر می کنند : آنها هم که این استدلال ها را شنیده اند. پس چطور نفهمیده اند؟ لابد از من بهتر می فهمند.

اما این طرز فکر، در دنیای جدید، منجر به این می شود که آدم به هیچ عقیده ای معتقد نشود. چون امروزه هر عقیده ای، مخالفانی دارد و در صف مخالفان و مدافعان هر عقیده، آدم های محترمی وجود دارند. اینطوری، آدم ها بی تصمیم می شوند و فضای ذهنشان به استقرار نمی رسد. بنابراین نمی توانند یک مسیر را طی کنند. این ،یک نقطه ضعف است نه نقطه ی قوت.

کمیت برهان ها نباید روی ذهن ما تاثیر بگذارد. همچنین نباید شهرت یا احترام یک فرد باعث بشود که ما بدون این که حرفش را بشنویم، به شنیده هامان درباره حرفهایش اهمیت بدهیم.باید فقط به خود حرف ها و استدلال ها دقت کنیم.

مثلا اگر نوشته های راسل را بخوانیم، فقط حرفش این است که استدلال های عقلانی وجود خدا که تا حالا مطرح شده اند، درست نیست. اما موضع لاادری دارد.

در دنیای امروزی، آدم همه اش خودش را در ملا عام در نظر می گیرد و احساس می کند باید برای عقایدی که دارد استدلال های بین الاذهانی داشته باشد و بتواند به دیگران پاسخگو باشد. این، مخالف "اعتقاد داشتن" است.

در دنیای قدیم اما، می گفتند که حقایق حتی قابل بیان کردن هم نیستند، چه برسد به استدلال. باید فرد خودش به جایی برسد که درکشان کند.



عمل صالح

ایزوتسو می گوید پرکاربردترین عبارت در قرآن "الذین امنو و عملوا الصالحات " است.

صالح از صلح و اصلاح می آید. نیکو، شایسته ،... هم ترجمه می کنندش.

اما در آیه 190 سوره اعراف،به نظر می آید که صالح به معنای سالم و تندرست به کار رفته است.


(فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَکاءَ فِیما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ).

«ولى هنگامى که خداوند فرزندى سالم با تناسب اندام و شایستگى کامل به آنها داد، آنها براى خدا در این نعمت بزرگ شرکایى قائل شدند، اما خداوند برتر و بالاتر از شرک آنهاست»

می شود گفت که همانطور که غذاهایی برای جسم ما خوب هستند، کارهایی هم برای روح ما خوب هستند که باعث رشد و سلامتی روح می شوند. این کارها ، کارهای صالح هستند.بعد از ذکر ایمان، منظور ال عمل صالح، کارهای صالحی است که از ایمان داشتن برمی خیزند مثل نماز .


این آیه هم در همین زمینه حرف می زند:

"الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه"

یعنی حالت های روانی خوبی مثل توبه را، کارهای صالح که در جهت آن حالت هستند تسهیل می کنند و این باعث تسهیل عروج آن می شود.