خلاصه واژگان ۲

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

24 مهر 1390


واقعیت این است که انسان های زیادی هستند که به خاطر تمایلاتشان، عقاید خود را انتخاب می کنند. اما فکر می کنند برعکس است.

کفر یک گناه نیست، یک حالت است. اما شرک بزرگترین گناه است و بی عذاب بخشودنی نیست. کفر یعنی ندیدن حقایق جهان. اما شرک عقاید باطلی است که خودآگاهانه تصمیم می گیریم داشته باشیم و می توانیم تصمیم بگیریم که نداشته باشیم.

اما کفر، حالت درونی است که انسان را برای شرک مستعد می کند . نکته ی مهم این است که این دو همدیگر را بازتولید می کنند. ما به لایه های ناخودآگاهمان که کفر در آن است دسترسی نداریم، اما اگر لایه های خودآگاه یعنی اعمال و افکارمان را درست کنیم، بعد از مدتی می تواند تاثیرش به لایه ی زیرین هم برسد و چشم ما به روی حقایق جهان باز شود.

شریعت هم با روانکاوی رفتارگرایانه شباهت دارد. تو کارهای یک پیامبر را تقلید می کنی به امید آن که کم کم این سبک زندگی درون تو را هم مثل آن پیامبر بکند.

اما بدترین چیز این است که مناسک مشرکانه توی جامعه جا بگیرد و رسمی بشود. آن وقت از بچگی فطرت این افراد خاموش می شود .همه انسانها که در درونشان مقداری کفر دارند ، به سمت شرک به هر حال گرایش پیدا می کنند. اما اگر جامعه دینی باشد، حداقل مناسک رسمی این شرک را تایید و تشدید نمی کنند.

در دنیای مدرن هم شرک هست.بیشتر هم توی زبان هست. مثلا جایی که طبیعت را در ادبیات علمی به جای خدا استفاده می کنند، معمولا مشرکانه است. یعنی آن چیزی که بهش می گویند طبیعت، یا قانون جاذبه، که مستقل عمل می کند ، یک توهم و یک نام بیش نیست. مثل همان بت های قدیمی.