خلاصه واژگان ۴

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

8 آبان 1390

ایزوتسو کفر را یکی از محوری ترین واژه های قرآن می داند.

کفر واژه ی پیچیده ای است زیرا اولا ریشه اش به قطع و یقین مشخص نیست. معمولا ریشه ی آن را پوشاندن در نظر می گیریم. مساله ی دیگر آن که در قرآن کفر مقابل اسلام، مقابل ایمان ،و مقابل شکر به کار گرفته می شود.

بعضی گفته اند که کفر و کفران دو ریشه ی متفاوت هستند. اما در هنگام مشاهده ی واژه ها تفکیک این که از کدام یک از این دو ریشه آمده باشند ممکن نیست و به نظر می آید که هر دو از یک ریشه باشند.

به نظر می آید که مفهوم ریشه ای و عمیق کفر، مفهوم ناسپاسی است.

انسان ذاتا موجودی است که نسبت به کسی که به او نعمتی بدهد سپاسگزار می شود.

از آنجا که خداوند رب العالمین است و همه ی نعمت ها را به انسان داده، انسان در صورتی که قبول کند که خداوند اینهمه نعمت به او داده طبق فطرتش احساس می کند زیر دین خداوند رفته و باید از او سپاسگزاری کند و به حرفش گوش کند.

پس اگر انسان متکبر باشد یا نخواهد به حرف خداوند گوش کند، ناچار است پرده ای شناختی برای خودش بیندازد که این زیر دین خداوند بودن را بپوشاند.برای همین کفر و استکبار و تکبر زیاد در قرآن در کنار هم آمده اند.


  • بدی تذکره الاولیا این است که شخصیت های عارف را به صورت حماسی معرفی می کند و این باعث می شود که فرد جذب عرفان بشود به خاطر این که شبیه آن قهرمانان عارف بشود که کرامت دارند و مورد احترام و تکریم مردم هستند.البته این نیت ناخالص اولیه ممکن است در طول مسیر پالایش بشود، زیرا وقتی انسان هنوز به جایی نرسیده اصلا نمی تواند نیت خالص داشته باشد.


  • در قرآن جاهایی استدلال های جالب مشرکانه که ظاهر خیلی توحیدی دارند از قول کافران و مشرکان نقل شده.مثلا می گویند: چطور ما کسی را که خدا نخواسته اطعام کند، اطعام کنیم؟ یا ، اگر خداوند می خواست ما ایمان می آوردیم. اینجا این استدلال ها حالت جبری دارند. در واقع این افراد خودشان رااز خدا جدا در نظر گرفته اند. خداوند میخواهد از مجرای ما فقیر را اطعام کند.

در واقع این جا فرق حکم تکوینی و تشریعی را باید در نظر گرفت. خداوند در تکوین حکم کرده که در این دنیا بدی هم وجود داشته باشد.

این بحث مفصل است و اینجا فقط اشاره ای کردیم. در کتاب "انسان و سرنوشت" از شهید مطهری بحث بیشتری روی این مساله جبر و اختیار کرده است.