خلاصه واژگان ۵

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

20 آذر ماه 1390

در جلسات قبل در باره کفر و شرک که دو واژه کلیدی قرآن هستند بحث کردیم و گفتیم که کفر یک حالت روانی ندیدن است و شرک یکسری عقاید خودآگاه. و گفتیم که شرک هنوز هم هست، و این که چرا کفر در برابر شکر استفاده می شود.


گفتیم اسلام ، واژه ای بود که به مرور زمان معنایش خیلی عوض شد. در آغاز دین جدید آمده بود که بگوید ما همه ی دین های قبلی را قبول داریم و تسلیم حقیقت هستیم، در هر جایی که باشد. اما کم کم مسلمانان هم مثل پیروان سایر ادیان، فقط خودشان را برحق دانستند.گفتند یک سرزمین سبز وجود دارد که همه مسلمند، و بقیه ی دنیا کافر. ایزوتسو می گوید که از حدود قرن دوم هجری، نحوه ی استعمال واژه ی کافر عوض شد و به اهل کتاب هم گفتند کافر.


در قرآن، واژه ی هدایت و ضلالت وجود دارد. واقعا یک جغرافیای زندگی درونی وجود دارد، که در آن سرزمین های تاریک و روشن وجود دارد. فرق گذشته با الان این است که سرزمین های ضلالت و تاریک این جغرافیا هم برای خودشان پیامبرانی پیدا کرده اند. چون در قدیم آدم ها به خودشان اجازه نمی دادند احساسات زشت و تاریکشان را در آثار هنری خودشان منعکس کنند، اما حالا این کار را می کنند و روش رسیدن به آن احساسات را هم به تو می گویند و به آن افتخار هم می کنند، و آدم هایی را که فکر می کنند دنیا جای خوب و روشنی است را هم مسخره می کنند .البته این رفتار قدیمی ها هم چندان صادقانه نبود، اما جدیدا هم ، این بیان احساسات منفی آنقدر صادقانه نیست، چون چیزهایی مثل تاریک و پوچ و ناامیدانه دیدن جهان هم در بین هنرمندان مد می شود . نتیجه این است که در گذشته فرد وقتی احساسات بد و جهان تاریک را تجربه می کرد، حداقل متوجه می شد که یک جای کارش غلط است اما الان وقتی به آن احساسات رسید و هنرمند محبوب خودش را پیدا کرد که آن احساسات را با افتخار و با بیان خیلی خوبی عرضه می کند، در همان حالت می ماند.


دو واژه ی پرکاربرد منفی دیگر مرتبط با کفر، فاجر و فاسق است.

مفهوم اصلی واژه ی فاسق، عهد شکن است. همه ی ما در درون خودمان یک عهدی داریم که کارهای بد نکنیم. آدم نکشیم، کسی را اذیت نکنیم. حتی اگر پیامبر هم نیاید. این، همان عهد الست ما با خداوند است. تعبیر دنیایی تر آن این است که همان طور که انسان در درون خودش مکانیزم هایی دارد که او را به سمت رشد جسمانی هدایت می کند، مکانیزم های روحی هم هست که انسان را به سمت رشد روانی هدایت می کند. وقتی کار بدی بکنیم، در واقع خلاف این مسیر رشد حرکت کرده ایم.

پس مفهوم کلی فسق که نزدیک به ضلالت است، این است که آدم در جایی که باید نیست. و راهی که باید را طی نمی کند. و عهد می شکند. نافرمانی می کند. آیه ای هم درباره شیطان وجود دارد با این معنا : فسق عن امر ربه.