خلاصه واژگان ۶

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

4 دی ماه 1390


فجور

کلمه ی بعدی که ایزوتسو درباره اش حرف زده فاجر هست. برای فهمیدن معنی فاجر، می توانیم به ریشه این کلمه رجوع کنیم که همان فجر هست.البته ایزوتسو به این ریشه توجه نکرده . فجر ، سپیده صبح، وقتی است که ناگهان نوری در آسمان شب ظاهر می شود. تفجیر چشمه ها هم در قرآن آمده که به معنای جوشیدن است. “اذا البحار فجرت” اشاره به جوشیدن و ناگهان بالا آمدن دریاها دارد.


حالا باید ببینیم چه حالتی در انسان هست که می‌تواند مرتبط با این مفهوم باشد.

چند تا از آیه‌هایی که از کلمات ریشه ی فجر درباره انسان به کار رفته این آیات هستند:


بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ

امْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ .  وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ 

در این آیه‌ها فجور در برابر تقوا و در برابر بر به کار رفته است.

تقوا حالتی است که در آن ، انسان مواظب خودش است. در یک چارچوبی زندگی می‌کند و خودش را کنترل می‌کند تا هر کاری را نکند. میل به انجام کارهای مختلف در همه آدم‌ها هست، اما کسی که متقی است ، امیالش از فیلترهایی رد می‌شوند و فوراً به عمل منجر نمی شوند. هر چقدر فرد متقی تر باشد این کنترلش دقیق‌تر است، و وقتی میلی از درونش می جوشد، وقتی خیلی کمرنگ است آن را تشخیص می‌دهد و کنترل می کند. به طوری که در قرآن آیه‌ای هست که به پیغمبر می گوید: داشتی می‌رفتی که به سمتشان به مقدار کمی تمایل پیدا کنی.این سطح از کنترل را ما روی امیالمان نداریم.

لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا

فاجر، کسی است که فیلتری روی اعمالش ندارد. هر میلی که از درونش می جوشد، همینطور منجر به عمل می شود.

فاجر نمی‌تواند از ابرار باشد، چون انسان ذاتاً موجودی است که در کنار میل به چیزهای خوب، امیال دیگری هم دارد.


واژه ی دیگری که خیلی بیشتر در قرآن به کار می رود، واژه «ظالم» است. ظالم واژه‌ای است بسیار عمیق و اساسی، چون چیزی نیست که مثل فاجر، فقط مربوط به انسان باشد . در قرآن بارها درباره خداوند گفته می‌شود که خداوند ظالم نیست.


ظلم

ظلم در برابر حق است. ما در زبان محاوره ای هم می گوییم: حقش نبود... . ظلم یعنی حق یک چیزی یا کسی را ادا نکنیم.

ظلم ، آن طوری که ما استفاده می کنیم، تقریباً شبیه مفهوم ظلم در قرآن است. با این تفاوت که ما بیشتر ظلم را در زمینه ی اجتماعی در نظر می گیریم، در حالی که در قرآن این واژه را بیشتر در ارتباط با خود شخص و ظلم به نفس مطرح می کند. در واقع، ما نمی‌توانیم به دیگران چندان ظلم کنیم. نهایتاً در دنیا این کار را بکنیم، اما روی آخرت دیگران تسلطی نداریم. اما به خودمان خیلی می‌توانیم ظلم کنیم. هم با گناه کردن ، و هم با هدر دادن استعدادهایی که داریم.


تعدی


واژه ی دیگری که ما تقریباً همان‌طور که در قرآن آمده استفاده می‌کنیم و راحت آن را می فهمیم، تعدی است. تعدی یعنی تجاوز.

وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (بقره 190)

تعدی به حقوق خداوند بیشتر در ارتباط با مسائل زناشویی و رفتار با زن ها در قرآن مطرح شده است:

الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ۗ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا ۚ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ


يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ ۖ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ ۚ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ ۚ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ ۚ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا