سورهٔ اعراف - جلسهٔ ۱

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

نگاهی کلی به سوره

این سوره هفتمین سوره قرآن است، و اتفاق نظر بر مکّی بودن این سوره است. برای درک بهتر روند سوره‌ها تا به این‌جا و سپس آغاز سوره اعراف، خوب است نگاهی به پنج سوره بلند قبلی بیندازیم.

پس از سوره حمد، چهار سوره اول قرآن حال و هوای خاص خود را دارند. سوره بقره اعلام دین جدید و جامعه دینی جدیدیست که قرار است براساس شریعتی نو شکل بگیرد. نکته‌ای که در این سوره به چشم می‌آید، پیشگویی قرآن پیرامون جوامعی است که قرار است براساس شریعت الهی شکل بگیرند. دید سوره به این جوامع، امیدوارانه نیست و در ابتدای سوره نیز با دسته‌بندی آدم‌ها به سه گروه، اعلام می‌کند که بخش زیادی از مردم این جامعه در قلب هایشان مرضی‌ست. در این سوره پیش از داستان حضرت ابراهیم (ع)، و دستور تغییر قبله که صراحتاً از دین جدید و جامعه دینی صحبت می‌کند و در پی آن آیات مربوط به شریعت مفصل بیان می‌شود، داستان بنی‌اسرائیل آمده،‌ جامعه‌ای دینی که قبل از جامعه مسلمین شکل گرفته و البته ناامید کننده است.

سوره آل عمران وضعیت حال حاضر جامعه مسلمانان را بیان کرده و در واقع پیاده‌شده سوره بقره در حال است. جنگ احد در به عنوان مثالی در این سوره بررسی می‌شود و نقش گروهی با عنوان منافقین، قدرت آن‌ها و مشکلاتی که برای جامعه ایجاد می‌کنند، مطرح شده‌است.

سوره نساء به شریعت اختصاص یافته‌است و شمایل وصیت نیز دارد؛ زیرا قوانین تعامل مسلمانان با اهل کتاب در آینده را بیان می‌کند. در سوره مائده موضوع جامعه دینی و اهل کتاب به اوج خود می‌رسد و حسن ختامی‌ست برای اکمال دین جدید و اتمام نعمت و دستورات جامعه و تعامل آن با اقوام قدیم. در ادامه، در سوره انعام اهل کتاب کم‌رنگ شده و مشرکین مطرح می‌شوند. در این سوره احتجاجاتی اطراف توحید، نبوت و قیامت با کسانی طرح می‌شود که نه توحید را پذیرفته‌اند و نه هیچ پیامبری را قبول دارند.

سوره اعراف سوره‌ای مفصل و بلند است و فضایی متفاوت با سوره‌های پیشین دارد. از آن‌جا که این سوره مکی‌ست، پس نسبت به سوره‌های قبلی قدمت بیش‌تری دارد، پس طبیعی‌ست که انتظار نداشته باشیم که به جامعه مدنی اشاره‌ای شده باشد. سوره‌های مکی غالباً در مورد اصول دین و مسائل اخلاقی هستند.

اگر از دور به این سوره نگاهی بیندازیم و آن را تورق کنیم، خواهیم دید که بزرگ‌‌ترین موضوعی که به آن پرداخته شده، نبوت است. بخش قابل توجهی از این سوره به داستان انبیا اختصاص داده شده است. پس از نبوت، آیات مربوط به قیامت غلبه دارند و در نهایت، مانند تمام سوره‌های قرآن، آیاتی در اشاره به توحید آمده‌اند.

کتاب تورات با داستان آدم و حوا و خلقت آغاز می‌شود و در پی آن داستان انبیا و در نهایت حضرت موسی (ع) می‌آید. بقیه کتاب هم پیرامون بنی‌اسرائیل است. سوره بقره نیز تا حدودی همین ساختار را داراست.

سوره اعراف مقدمه‌ای دارد و سپس وارد داستان حضرت آدم و حوا می‌شود. این داستان با آیه‌ای شروع می‌شود که ما را به یاد سوره بقره می‌اندازد، گویی باید از نو شروع کنیم.

این سوره و سوره بقره، هردو به طور مفصل به داستان آفرینش پرداخته‌اند. در سور دیگر، به این داستان تنها اشاراتی شده است.

پس از مقدمه سوره، که تا آیه ۹ ادامه دارد، داستان حضرت آدم آغاز می‌شود و سپس خطاب‌هایی به بنی‌آدم داریم. سپس صحنه‌هایی از قیامت ترسیم می‌شود که در ادامه به آن می‌پردازیم.

مقدمه سوره

این سوره با حروف مقطعه آغاز می‌شود: المص. این حروف هم یادآور سوره بقره است. اگر طبق نظر برخی مفسرین، بپذیریم که حروف مقطعه مشابه، نشان از محتویات مشترک است، باید در این سوره به دنبال شباهت‌هایی با سوره بقره باشیم.

آیه بعدی خطاب به پیامبر است: كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلَا يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿٢﴾ کتاب انذاری است برای آن‌ها که ایمان نیاورده‌اند و ذکر و یادآوری‌ست برای مؤمنین. در ادامه به نظر می‌رسد که نعمت‌های زمینی در اصل برای مؤمنین آمده است، پس چه بسا کتاب آسمانی هم در اصل برای ذکر مؤمنین آمده. این آیه به عنوان شروع، با دیدی کلی که به سوره داشتیم،‌ هماهنگ است: نبوت.

در سه آیه بعدی تأکید بر تبعیت از آن چیزیست که از ناحیه پروردگار نازل شده است و عاقبت کسانی که سرپیچی کنند، بیان می‌شود. نبوتی هست، کتابی از طرف خدا نازل می‌شود، که دستورات دینی را در بر دارد که باید از آن‌ها پیروی شود، شهرهای بسیاری بوده‌اند که از این دستورات پیروی نکرده‌اند و هلاک شده‌اند. در هنگام هلاکت نیز به این حقیقت اذعان داشته‌اند که ستمکار بوده‌اند. همه این هلاکت‌ها در پی نبوت آمده است: نبوت،‌ نزول کتاب، عدم تبعیت و هلاکت.

اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ ۗ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ ﴿٣﴾ وَكَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ ﴿٤﴾ فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا إِلَّا أَن قَالُوا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿٥﴾

سپس در آیات بعدی عقوبت اخروی این عدم تبعیت بیان شده است:

فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ ﴿٦﴾ فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِم بِعِلْمٍ ۖ وَمَا كُنَّا غَائِبِينَ ﴿٧﴾ وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ۚ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٨﴾ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَـٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ ﴿٩﴾

این مقدمه‌ای کوتاه است که زمینه را برای کل سوره آماده می‌کند. سوره اعراف،‌ اولین سوره‌ای است که از الگویی تکرار شونده برای بیان مطلبی استفاده می‌کند. پیامبری آمد، کتاب آورد، ذکر کرد،‌ تبعیت نکردند، هلاک شدند. این مدل بعدها در سور دیگر نیز تکرار می‌شود.

داستان خلقت آدم و اخراج وی از بهشت

اهمیت این داستان از این روست که به پیش از تاریخ برمی‌گردد. توضیح می‌دهد که ما اصلاً چرا این‌جا هستیم و جطور شده که به این‌جا آمده‌ایم. زمینه را برای عقاید دینی ما آماده می‌کند و هشدار می‌دهد که چه دشمنی داریم. برای پیدا کردن دید بهتری به این داستان و فهمیدن علت آورده‌شدن این داستان در ابتدای این سوره، بهتر است که قدم به قدم با داستان روایت شده در سوره بقره پیش برویم.

وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ ۗ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ ﴿١٠﴾

ما برای شما در زمین جایگاهی قرار دادیم... این زمین برای ما آماده شده‌است که در آن به راحتی زندگی کنیم. اگر حرص وطمع، نظام‌های سرمایه‌داری، تولید بیش از حد، و این قبیل مسائل نباشند، زمین مکانی زیبا و مناسب برای زندگی‌ست.

در سوره بقره داستان این‌گونه آغاز می‌شود:

هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ۚ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿٢٩﴾

که مشابه سوره اعراف است.

در سوره اعراف خیلی زود وارد اصل مطلب می‌شویم. وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ ﴿١١﴾ در طی یک آیه،‌ انسان خلق شد، سجده اتفاق افتاد و ابلیس تمرد کرد. اما در سوره بقره این بخش به طور مفصل بیان شده‌است. صحبت با ملائکه در مورد خلقت موجودی جدید، خلقت آدم، تعلیم اسماء، قانع شدن فرشتگان و سپس دستور سجده با جزئیات در آیات سوره بقره آمده است.

پیش‌تر طبق همین آیه ۱۰ سوره اعراف بیان شد که خلقت آدم تمثیلی از دوران جنینی است. «صورناکم» در قرآن معمولاً مربوط به جنین در رحم مادر است.

در سوره بقره مسائل پیرامون حضرت آدم پررنگ‌تر است و در سوره اعراف، نقش شیطان دیده می‌شود. درک ابلیس، کمک به درک منشاء شر در جهان است. در سوره بقره،‌ بحث در مورد چیز دیگری‌ست، اما این‌جا گویی به شیطان تریبونی داده شده است. صحبت‌هایی که ملائکه در آن شرکت دارند، در این‌جا نقل نمی‌شود،‌ اما گفت و گو با شیطان مفصل نقل شده است.

قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ ۖ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ ﴿١٢﴾ این جا می‌فهمیم که خلقت آدم از خاک بوده است. به نظر می‌رسد در مراتب وجود خاک پایین‌تر از آتش است. در زبان فلاسفه قدیم هم این بیان هست که خاک در پایین‌ترین مرتبه وجود قرار گرفته است.

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴿١٣﴾ قَالَ أَنظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿١٤﴾ قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ ﴿١٥﴾ قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿١٦﴾

شیطان در مقابل خالق است،‌ قبول دارد که خالقش خداست، اما به دستور او برای سجده عمل نمی‌کند. به نظر می‌رسد که موحد است، اما توحید عملی ندارد. در آیه ۱۶ هم می‌گوید که تو مرا اغوا کردی. یعنی باز هم به وحدانیت خالق ایمان دارد. شاید بنابرهمین دلایل است که برخی عرفا شیطان را تبرئه می‌کنند. هرچند این با محتوای قرآن و لحن خدا با شیطان سازگار نیست. صفات مذئوم و مدحور که در آیه ۱۸ آمده، صفاتی قابل تبرئه نیستند.

لحن آیه ۱۵، بیانگر این است که گویا اگر ابلیس تمرد نمی‌کرد، خداوند برنامه‌ای برای اغوای بشر داشت. یعنی مثلاً فرشته‌ای مسئول این کار می‌شد. این طور نیست که چون شیطان تمرد کرده، حالا قرار است بشر امتحان بشوند. ذات انسان طوری است که باید کسی از بیرون او را اغوا کند تا ناخالصی‌هایش از بین برود، یا گمراه شود. اگر این را بپذیریم که در صورتی که ابلیس تمرد نمی‌کرد، کسی دیگر مأمور این کار می‌شد، این آیه می‌تواند توجیه این قضیه باشد. انگار در لحظه تمرد، این شغل به شیطان واگذار می‌شود. شاید قال بما اغویتنی هم به همین نکته اشاره دارد. این سرکشی شیطان از دستور الهی، نه تنها موجب اختلال در امر الهی نمی‌شود، بلکه کاملاً در جهت نظام خلقت و به خیر انسان است. شیطان هم در این میان شغل و وظایفش عوض شده و با کمال میل، پست جدیدی را پذیرفته است. تهدیدهای شیطان هم که از پس این ماجرا طرح می‌شود، شبیه به سوگندنامه‌ای است که شیطان برای انجام وظایفش به بهترین نحو ادا می‌کند. اگر قرار بود فرشته‌ای این وظیفه را به عهده بگیرد، عملش شبیه به کار حضرت خضر (ع) می‌شد. کار انجام می‌شد، اما اشتیاقی برای آن نمی‌بود.

ثُمَّ لَآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ﴿١٧﴾ قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَّدْحُورًا ۖ لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿١٨﴾

این قسمت تکلیف و حالت ابلیس را برای ما بیان می‌کند. میزان دشمنی شیطان و هدفش باید بر ما اثرگذار باشد. این وقایع بعد از عرضه اسماء الهی بر انسان است. شیطان این قابلیت انسان را دیده است، اما هم‌چنان بر برتری آتش بر خاک تکیه می‌کند. در سوره بقره حرفی از نحوه اغوا توسط شیطان نیست.

در ادامه آیه ۱۹ مجدداً شبیه به آیه ۳۵ سوره بقره می‌شود.

این بخش از آیه ۲۰ را با دقت بخوانید و یاد بگیرید: «وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ» این شیوه شیطان برای اغوای انسان است. گویی خودش هم نمی‌داند چه می‌گوید و چه استدلالی می‌کند. آدم‌هایی که چرند و پرند می‌گویند، از این مدل استدلال زیاد استفاده می‌کنند: اگر از این درخت بخورید، یا ملک می‌شوید، یا خالد می‌شوید. برای مثال در سوره انبیاء هم می‌بینیم که مشرکین سرگردانند، می‌گویند تو یا شاعری، یا مجنونی، یا ساحری و... و بر خلاف آن در کلام خداوند همواره صلابت هست.

سپس شیطان قسم می‌خورد که خیرخواه آن‌هاست. کسی که دروغ می‌گوید، چون همواره هراس دارد که طرف مقابلش دروغ او را بفهمد، قسم می‌خورد. این قسم خوردن و خیرخواهی را در کلام برادران یوسف (ع) نیز می‌بینیم. توجه کنید که این اولین دروغ عالم است که همه ما نیز به نوعی تحت عواقب این دروغیم. نکته جالب توجه این است که در پنج داستانی که از انبیا در این سوره آمده، کلمه خیرخواه تکرار شده است. همه پیامبران با زبان‌های مختلف به قومشان یادآوری می‌کنند که خیرخواه آن‌ها هستند. از طرفی می‌بینیم که مدعیان هدایت دروغین هم ادعای خیرخواهی دارند.

در دستور خدا به آدم و حوا این بوده که به آن درخت حتی نزدیک هم نشوید. اما آن‌ها نه تنها نزدیک شدند، بلکه از میوه آن نیز خوردند و به این ترتیب بود که عوراتشان بر آن‌ها پیدا شد. در سوره بقره صحبتی از این نیست که شیطان می‌خواسته سوآتشان را بر آن‌ها آشکار کند، چون تمرکز بر روی انسان بوده و نه شیطان. هبوط نیز در سوره اعراف دو بار آمده و در سوره بقره یک بار. سایر قسمت‌ها نیز در این دو سوره نسبتاً مشابه هستند.


سرنوشت بنی آدم پس از این حادثه

در ادامه چهار بار خطاب به بنی آدم سخنانی گفته می‌شود. سخنانی که بیش‌تر جنبه کلی دارند و مانند سوره بقره که روی صحبت با بنی‌اسرائیل است، وارد جزئیات شریعت و جامعه مدنی نمی‌شود. این‌ها شرح اصول هدایت خدا بر زمین است.

خطاب اول دعوت به تقواست. هر آن‌چه که لباس ظاهری برای ظاهر انسان به ارمغان می‌آورد، تقوا همان را برای باطن و روح انسان خواهد داشت. تقوی زینت روح و پوششی برای بدی‌هاست.

خطاب دوم ترساندن از فتنه شیطان است. «اى فرزندان آدم، زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد؛ چنان‌كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند، و لباسشان را از ايشان بركند، تا عورتهايشان را بر آنان نمايان كند. در حقيقت، او و قبيله‌اش، شما را از آنجا كه آن‌ها را نمى‌بينيد، مى‌بينند. ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‌آورند.» سپس از توجیهات آدم‌ها می‌گوید: پدرانمان را بر آن یافتیم یا خدا ما را به آن امر کرده! سپس خدا دعوت به قسط و سپس توحید می‌کند: وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ۚ

این دو خطاب به طور مستقیم با داستان اول در ارتباط هستند.

خطاب سوم بیانی کلیست و ما نیز انتظاری از تفصیل شریعت نداریم، بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید. اصول کلی هدایت بیان شده اما حزئیات بعدتر آمده‌است.

در نهایت هم آخرین خطاب اشاره به آمدن رسولان الهی و تبعیت از آن‌ها برای عدم حزن و خوف است.