سورهٔ مریم - جلسهٔ ۱۳

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

اجازه دهیم این کتاب، اثرش را روی ما بگذارد...

میخواهم جلسه را با یک تذکر تکراری شروع کنم که از تکرارش خسته نمیشوم. آنهم این است که این مدل صحبتهایی که اینجا می‌شود را چقدر مربوط به فهم قرآن بدانیم. من همه‌اش سعیم این است که بگویم قرآن خواندن لزوماً اینگونه نیست. یعنی اینکه قرآن خواندن کسی این بشود که همه‌اش بنشیند و فکر بکند و سعی کند محتوای سوره‌ها را مثل پازل پیدا کند و به هم مربوط کند، باعث می‌شود از احساسات و عواطف غافل شود. این صحبت در مورد آثار هنری هم صادق است. مثلاً اگر فیلمی را همان دفعه اول که میبنید، صد بار پوز کنید و یادداشت بردارید و دقیق بررسی کنید، احساس هنرمندانه ای که در فیلم هست بهتان منتقل نمیشود. فکر میکنم برای دفعات اول و دوم خودتان را آزاد بگذارید و ببینید اثر هنری چه حسی درتان ایجاد میکند. بعد از آن، چند بار دیگر فیلم را ببینید و به رابطه ی اجزای مختلف آن دقت کنید. من هروقت به جاهایی از قرآن میرسم که خودم حس خوبی نسبت بهشان داشته ام و در موردشان صحبت میکنم، حس میکنم یک چیز خوب را خراب میکنم. مثلا سالها سوره ی مریم را میخواندم و دوستش داشتم ولی این نکات ریز و تمثیلی را اینگونه بیرون نکشیده بودم. مثلاً آن دو آیه ی اول که درباره مریم است: «واذکر فی الکتاب مریم...»؛ جدا از محتوای تمثیلی ای که دارد، حس خاصی را نیز به انسان منتقل میکند. من بارها این آیات را میخواندم چون حس خلوت کردن با خدا را به من میداد. گویا مریم در هر مرحله دارد از مردم دورتر میشود. شوق عبادت زیادی در این آیات هست. انگار که مریم عبادت را خیلی دوست دارد و دائم میخواهد به گوشه‌ای خلوت برود و تصور کنید چه چیزی در آن گوشه‌های خلوت مریم هست که اینقدر جذبش کرده است... کار به جایی میرسد که خداوند روح خودش را به آن گوشه‌ها ی خلوت میفرستد. شور و شوق عبادت کردن و دور شدن از سایر انسان‌ها را در این آیات میبینید. همانطور که آیات مربوط به دعا کردن زکریا حس دعا کردن را به انسان منقل میکند.


یک مثال دیگر بزنم در مورد نحوه ی برخورد با قرآن. مثلا اینکه کلمه ی «یوم» و ... چندبار در قرآن آمده. اگر کسی دائم به دنبال این‌ها باشد چقدر حس قرآن بهش منتقل خواهد شد؟ من مخالف این نیستم که نظم در قرآن وجود دارد ولی باید به این کتاب اجازه داد که اثرش را روی ما بگذارد. ولی در عین حال زمانی هم باشد که پشت میز کارت بنشینی و کاغذ قلم برداری و کار جدی روی قرآن بکنی.

توصیف مکانیسم هایی برای بارداری که غیر علمی نیست!

جلسه قبل مقدماتی در مورد معنای باروری از لحاظ معنوی گفتم. این جلسه میخواهم در مورد بارداری مریم و همچنین شخصیتهای یحیی و عیسی صحبت کنم که به نظر میاید فاصله ی زیادی با هم دارند. اشاراتی به دیدگاههای یونگ و فروید در مورد بارداری خواهم کرد تا کمی حرفهایی که سعی میکنند در سطحی بالاتر از زیست شناسی، بارداری را توضیح دهند شنیده باشیم. باز اشاره میکنم که هیچ جنبه ی غیر علمی ای در این حرفها وجود ندارد. نه در فیزیولوژیک و نه هیچ جای دیگر ادعای اینکه ما کشف کرده‌ایم چه اتفاقی میفتد وجود ندارد. علم به معنای واقعی کلمه در صدد نفی چیزهای دیگر نیست. علم میگوید که میدانیم چیزهایی هست ولی حتی از همیشه برقرار بودن یا نبودن آن‌ها اطمینان نداریم. اما خوب، این جو معمولاً وجودندارد!!


در در حال حاضر حتی ادعای اینکه جنبه‌های فیزیولوژیک بارداری کشف شده، وجود ندارد. چه برسد به اینکه ادعا کنیم جنبه‌های روانی، اثری روی بارداری ندارند. بنابراین صحبتهای من غیر علمی اند به معنای اینکه هنوز در کتاب‌ها علمی حرفی ازشان زده نشده و ممکن است در آینده مکانیسمهای پیچیده‌ای کشف شود برای اثرگذاری روان بر بارداری.


امروزه در دانش پزشکی مدرن، اعتقاد به اینکه حالات روانی بر سیستمهای ایمنی اثر میگذراند وجود دارد، پس خیلی بیماریها میتواند علل روانی داشته باشد. علاوه بر این، نشانه‌های بیماری هم میتواند به ریشه ی روانی‌اش برگردد. البته این مورد را دیگر فکر کنم روانکاورها معتقدند مثل لکانت. اگر پزشکها بخواهند به این هم معتقد شوند دیگر خیلی شبیه پزشکی قدیم می‌شوند و خوب سالهاست که به پزشکی قدیم بد و بیراه گفته‌اند و سخت است دوباره به آن برگردند! رشته ی سایکو نورو ایمونولوژی به عنوان یک دانش جدیدبه همین موضوع، یعنی نحوه ی تاثیر حالات روانی بر سیستم دفاعی بدن میپردازد. همین دانش بیست سال قبل غیر علمی محسوب میشد! به نظر من این دانش خیلی جای پیشرفت دارد. یک بار هم اشاره کردم که امروزه در مورد ناباروری روانی، سخنان علمی ای وجود دارد. مخصوصا چون ناباروری پدیده ی خیلی نادری در دنیا نیست و افراد حاضر هستند که پول خوبی برایش خرج کنند، تحقیقاتش خوب پیش میرود.


من بارها مساله ی بارداری در زنها را با شعر گفتن مردان ارتباط داده ام. وقتی یک هنرمند قصد خلق یک داستان را دارد، معمولاً اینگونه است که ایده ی اولیه ی فشرده، خیلی برق آسا به ذهنش میرسد. بعد این داستان طی ماهها پرورانده می‌شود و طی این مدت همان ایده ی اولیه، راهنمای هنرمند است. گویی یک مفهوم کال وجود دارد که نویسنده دائم کارش را با آن میسنجد. در مورد باروری، بجز وجوه جسمانی وصوری، یک جنبه ی معنوی هم وجود دارد و آن این است که گویی ناخودآگاه مرد، چیزی را به زن منتقل کرده است. چیزی مانند همان ایده ی اولیه ی اثر هنری. دارم سعی میکنم این مفهوم را که یک مفهوم معنوی چگونه میتواند راهنمای ایجاد یک انسان باشد را کمی با ادبیات علمی بیان کنم. مثلاً اینکه وقتی یه حالت روانی به یک انسان دست میدهد، همزمان با آن، یک تعادل هورمونی جدید در او ایجاد میشود. مثلاً هورمونی که مربوط به حالات عاشقانه و صمیمیت است، تا پنج برابر در بدن افزایش غلظت پیدا میکند (قبلاً در مورد کشفهای جدید درباره ی این هورمون صحبت کرده ام).


میتوان اینگونه گفت که این تعادل هورمونی، مثل همان ایده ی اولیه است. گویا جسم زن در طول بارداری، دائم به آن وضعیت هورمونی فیکس شده رجوع میکند و از روی آن، کودک را میسازد. مثل نقشی که از روی قالی میبافیم. بنابراین چگونگی ترکیب این کروموزومها و … میتواند تصادفی نباشد و از الگوی خاصی که در زن شکل گرفته انجام شود. پس هنر زن تبدیل این ایده به جسم است. مثل همان کاری که یک شاعر انجام میدهد و ایده ی اولیه‌اش را روی کاغذ می آورد. البته شرایط زن در طول بارداری هم بسیار مهم است. ممکن است اختلالاتی طی بارداری، ساخته شدن کودک از آن تصویر اولیه را دچار اختلال کند. مثلا از لحاظ علمی، کاملاً واضح است که مادرهایی که در حالت استرس بچه‌دار میشوند، کودکانشان نقص عضو دارند. این صحبتها را نه خیلی جدی بگیرید و نه خیلی غیر جدی. فقط میخواهم بهتان بگویم که چنین چیزهایی هم میتواند وجود داشته باشد.

دنیا منتظر مریم بود، نه مسیح!!

آنچه در قرآن القای کلمه خوانده میشود، در هر زن و مردی پیش میاید. در قرآن با صراحت گفته می‌شود که خداوند کلمه‌ای را در مریم القاء کرد. این القاء در هر زن و مردی پیش میاید اما نه آن کلمه! گویا این القاء یک بار از کانال مرد میگذرد، بعد تحت شرایطی خاص به زن منتقل می‌شود و زن کانال دوم محسوب میشود. در مورد حضرت مریم کانال اولیه روح خداست و کانال دوم مریم. مسیحیان که معتقدند خداوند خود تجسد پیدا کرده و کلمه‌ای که در مریم القاء شده خود خداست. این عبارت را حتماً شنیده‌اید که در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و این کلمه خدا بود. قسمت آخر جمله یعنی عیسی همان خداست. من دائم حضرت عیسی را با قرآن مقایسه میکنم. در نزول قرآن هم شاید خیلی اینرا شنیده باشید که هم یک نزول وجود دارد و هم یک تنزیل. نتزیل آن 23 سال است و نزول آن شب قدر. گویا در شب قدر کلیات قرآن به پیامبر القاء میشود. 23 سال هم برای پیامبر مانند دوران بارداری مریم است.


پس سه مرحله را میتوانیم تفکیک کنیم. اول اینکه مرد چیزی مثل ایده را در وجودش به وجود میاورد و زن در این مرحله هم مؤثر است چرا که آنیمای مرد توسط زن فعال میشود و همان است که میتواند باردار سازی انجام دهد. بنابراین وجود یک زن در القای خوب کلمه به مرد میتواند مؤثر باشد.


مرحله دوم نوع رابطه ی زن و مرد است. در مرحله ی آخر نیز زن نقش بازی میکند و البته کار اصلی را میکند. مشابه کاری که پیغمبر در مورد قرآن میکند و قطعاً نمیتوان پیغمبر (و همچنین زن) را فقط مثل یک کانال منتقل کننده دید. آیه ی قرآن را فراموش نکنید که میگوید «لو انزلنا هذا القرآن علی جبل...». همانطور که هر کسی تحمل دریافت قرآن را نداشت، هر زنی هم نیمتواند تحمل القای کلمه ی مسیح را داشته باشد. نه مریم و نه پیامبر هیچ کدام این بارها را راحت تحمل نمیکردند. مریم در وضع حمل به حالت مرگ میرسد. میخواهم بگویم به معنای واقعی کلمه، دنیا منتظر مسیح نبوده بلکه منتظر مریم بوده!! اتفاق خاصی که باید میفتاد این بود که مریمی باشد تا بتواند مسیح را به این دنیا بیاورد. شاید هم برای همین نام سوره مریم است.


همه میدانند که زنها به طور عجیبی در دوران بارداری، احتیاج به حضور مرد در کنارشان دارند. گویا حسی اجباری در مورد اینکه مرد در کنارش باشد در زن ایجاد میشود. شاید بتوان گفت حضور مرد برگشت به آن حالت و الگوی اولیه، و آنچه را که کودک بر اساسش شکل میگیرد را تسهیل میکند. گویا زنی که همسرش در کنارش نیست بیشتر برای حفظ این الگو به زحمت میفتد.

اینراهم بگویم که افلاطون که با یک سری مقدمات و موخرات، عین این حرف را در مورد تولد دارد. رسما میگوید مرد ایده را میدهد و زن یک مکان خاص است. تولد یعنی آن ایده وارد مکانی خاص شود. بخشی از عرفان هندی به طور مفصل به این‌ها میپردازد.

بارداری از دید فروید و یونگ

میخواهم از اصطلاحات روانکاوی یونگ و فروید صحبتی بکنم و حس میکنم رگه‌هایی از حقیقت در حرفهای هردویشان وجود دارد. یونگ روابط عاشقانه را با اصطلاحات آنیما و آنیموس توضیح میدهد. مرد، آنیموس زن را و زن، آنیمای مرد را تقویت میکنند. یعنی از دید او اینگونه نیست که زن و مرد پس از ازدواج دو موجود باشند که در کنار هم یک موجود متعادلند. بلکه هر کسی در وجود خودش متعادل شده است. هر چقدر هم این تعادل بیشتر باشد، در بارداری بهتر عمل خواهند کرد. نکته مهم اینکه در زمانی هم که یونگ زنده بود کشف شد که آنیما و آنیموس میتوانند جنبه ی جسمانی داشته باشند. به این شکل که زن و مرد هردو هم هورمون زنانه دارند و هم مردانه.


اعتقاد فروید این است که مرد اصل است و زن کمتر از اوست. زن چیزی را کم دارد و همیشه احساس فقدان چیزی نسبت به مرد میکند. کودک هم برای زن نقش همان نقصان را میکند و برای همین است که کودک زن را به تعادل روانی نزدیکتر میکند. شاید برای همین است که زنها علاقه ی زیادی به داشتن فرزند پسر دارند. چون حس میکنند که فقدانشان بیشتر پر میشود. طبق معمول هم تمام توضیحات فرویدی آناتومیک هستند. میخواهم بگویم که این حرف فروید را میتوان خیلی ساده‌تر بیان کرد. بارداری به این دلیل زن را به تعادل میرساند که این بار عمل دفع انجام میگیرد و جسم زن که همیشه تاثیر پذیر بود، اینبار چیزی میسازد و خلاقیت دارد. پس بارداری برای زن نقش متعادل کننده ی زیادی دارد. تحقیقات علمی میگوید که وضعیت روانی زن در باروری و بارداریش مؤثر است. استرس و سایر مسائل به وضوح ریسک اختلال ژنتیک را بالا میبرد. بنابراین آن کانالی که در موردش صحبت کردم، به راحتی ممکن است دچار مشکل بشود (تازه اگر فرض کنیم زن خودش روی ایده ای که توسط مرد داده می‌شود اثراتی نمیگذارد جز تبدیل آن به جسم). در مورد نازایی روانی هم که توضیح دادم. همین الان هم مردها و زنانی هستند که هیچ مشکل فیزیکی ای ندارند اما بچه دار نمیشوند. نازایی به این خاطر که افراد نازا، راحت هر آزمایشی را انجام میدهند و زیاد دکتر می‌روند، رویش زیاد کار شده است.


احساس من این است که دوره بارداری برای زنها مثل عروج عرفانی است و خیلی حالات معنوی خاصی را تجربه میکنند اما کلا تحقیقاتی در این زمینه نیست و حتی در عرفان ما هم صحبتی از آن نمیشود. احتمالا راحت ترین راه برای یک زن که حالات عرفانی را تجربه کند، همین دوره است. چیزهایی گفته می‌شود از اینکه زنها در این دوره تصاویری می‌بینند که در ذهنشان رژه میروند. به نظرم با توجه به اینکه در اعتقادات دینی هم گفته می‌شود در رحم مادرانتان که هستید شما را تصویر میکنیم، رفت و آمدهایی توسط ملائکه در این دوره صورت میگیرد. زن نیز دارد وارد مرحله ی مادری میشود. مرد بعد از دوره بلوغ تقریبا هیچ اتفاق مهم دیگری جلوی رویش نیست تا مرگ. اما در مورد زن، اینطور نیست. وارد شدن به مرحله ی مادری یک نقطه ی عطف بزرگ برای زن است که با پدر شدن مردها قابل مقایسه نیست. قرآن در سوره اعراف به طور صریح به بارداری اشاره میکند و میگوید او کسی است که شما را از نفس واحد آفرید و زوجش را از او خلق کرد تا آرامش یابد. و بعد بارداری را اینگونه توصیف میکند: وقتی زن مرد را فروپوشید و زن یک بار خیلی سبک را برداشت و دوره ی بارداری را با این بار طی کرد.

اینکه میگوید او را فروپوشاند به نظر من جسمانی نیست و جنبه معنوی دارد. و به نظرم «مر بها...» هم همان مفهوم دانلود کردن است.

جنبه ی جسمانی بارداری مریم، از دید ابن عربی و سایر علما

در مورد بارداری حضرت مریم، میتوان معتقد بود که فقط با همان القای کلمه بارداری اتفاق افتاده و جنبه ی جسمانی وجود نداشته. در این زمینه بین ابن عربی و بعضی دیگر اختلافاتی هست. ابن عربی سعی میکند که در اینجا مفهومی که کمی جنبه ی جسمانی داشته باشد نیز اضافه کند. اولا میگوید تمثل در عالم خیال مریم اتفاق افتاده. البته بگویم که ابن عربی برای عالم خیال ارزش قائل است و آنرا بی‌اهمیت نمیداند. او اینگونه توصیف میکند که آن روحی که دمیده شد، در خیال به چیزی بین روح و جسم تبدیل شد و این مقدمه ی ایجاد عیسی بود. در‌واقع حرفش این است که در خود مریم ممکن است بذرهای لقاح وجود داشته باشد. ما از لحاظ علمی میدانیم که امکان بکر زایی یعنی زایش توسط زن،بدون وجود سلول جنسی مرد وجود دارد.


بعضی دیگر با این گفته‌های ابن عربی کاملاً مخالفند و میگویند خدا در توصیفاتش میگوید «فاذا اراد شی فیقول له کن فیکون». پس لزومی ندارد که جنبه جسمانی وجود داشته باشد. در مدلی که از هستی، تحت عنوان یک هرم مطرح کرده ایم، هم از بالا به پایین و هم از پایین به بالا میتوان حرکت کرد. خلقت موجودات از بالا به پایین اتفاق افتاده و چیزی از بالا توانسته جسم را به وجود بیاورد. پس اینکه با القای کلمه، جسمانیت به وجود بیاید کار سختی نیست و لزومی ندارد حتی حرف از تخیل و تصور مریم بزنیم. بکر زایی وقتی عجیب است که شما همه ی ماجرای بارداری و تولد را جسمانی ببینید و خوب قطعاً اینگونه وجود مرد لازم خواهد بود. برای خودم اینکه جسم عیسی فقط با القای کلمه ایجاد شده باشد چیز عجیبی نیست. اما به هر حال در آیه میبینیم که یک مرد در اینجا تمثل پیدا کرده و گویی از صورت یک مرد دارد استفاده میشود. بنابراین به نظرم در اینجا چیزی شبیه به بارداری معمولی دارد اتفاق میفتد و این بارداری علل بسیاری شبیه به بارداری معمولی دارد.

مقایسه ی بین عیسی و یحیی

داستان هردو پیامبر به این آیه ختم می‌شود که: سلام بر او زمانی که متولد می‌شود و میمیرد و دوباره زنده میشود. مسیح البته این سلام را خودش به خودش میدهد. در اینجا میخواهم باز از ابن عربی نقل کنم. تفاسیر معمولی بیشتر در صدد پاسخگویی به ابهامات ادبی و … هستند. د رحالی که عرفا دائم به فکر ریزه کاریها و جنبه‌های تمثیلی هستند. البته ضعفشان است که به واژه‌ها نمی پردازند. ولی در کل به نظرم حرفهای عرفا و ابن عربی، ایده‌های خوبی به آدم میدهد.


در شرحی خاص از فصوص الحکم ابن عربی که معروفترین شاگردش آنرا نوشته و «فکوک در شرح فصوص الحکم»نام دارد؛ شاگرد سعی کرده فصل ابن عربی را بخواند و ایده‌های خودش را هم وارد کند. در فصل یحیوی این کتاب مطالب بسیار جالبی هست. کتاب هر پیامبری را به یکی از صفات الهی منسوب میداند و صفت منتسب به یحیی را اسم جلال میداند. این تناسب دارد با ریاضت کشی های او و ترس دائمش از گناه و سخت گرفتش به خود. غذایش هم که ملخ و عسل طبیعی است و در بیابان هم زندگی میکند. اما عیسی در نقطه ی مقابل است. بسیار سهل و ساده میگیرد. گویی کاری به گناهان ندارد و فقط مایه ی خیر و برکت است و از چیزی نمیترسد. در پایان این قسمت یحیوی، روایت جالبی ذکر شده است: یحیی به عیسی گفت گویا تو از مکر الهی و عذابش ایمن و خاطر‌جمع هستی! عیسی پاسخ داد: گویا توهم از فضل و رحمت او ناامید و مایوسی! در این هنگام به هردوی آن‌ها وحی فرستاده شد که دوستدارترین شما نزد من، آنست که به من نیکوتر گمان برد. یعنی عیسی ترجیح دارد. این‌ها با نحوه ی تولد این دو نیز مناسبت دارد. یحیی از یک مرد متولد می‌شود و عیسی از یک زن.

پایان