سورهٔ مریم - جلسهٔ ۲۹

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

توضیحات تکمیلی در مورد حرکت سیارات

برای مقایسه‌ی مکانیک نیوتنی و ارسطویی که در جلسه‌ی گذشته راجع به آن صحبت شد باید توجه کرد که در مکانیک ارسطویی هیچ حرکتی در خلأ نیست و همه‌‌ی حرکات در بستری مادی صورت می‌گیرد. بنابراین حرکت سیارات در مکانیک ارسطویی مشابه حرکت در سیالات است. در مقایسه‌ی مفاهیم تئوری‌های مختلف چنین اشتباه‌هایی متداول‌اند. یک اشتباه دیگر این بود که گفته شد که نیوتن همه‌ی حرکات را به حرکات قصری تبدیل کرده که این درست نیست و حرکت‌های بدون شتاب در مکانیک نیوتنی هم حرکاتی طبیعی تلقی می‌شوند. در علم پست مدرن نیز کم‌کم با وارد شدن نظریه‌هایی مانند ماده تاریک مفهوم خلأ از بین می‌رود. خود اینشتین گفته است که نسبیت عام به نوعی بازگشت به مفهوم اتر است در واقع حرکت دیگر در خلأ مطلق نیست و هندسه‌ی محیط در حرکت دخیل است. هر چند که این بار به جای یک بستر مادی یک بستر انتزاعی‌تر جایگزین شده است.

قیامت در سوره‌ی مریم

بحث قیامت در سوره‌ی مریم را ادامه دهیم. علت اینکه نمی‌خواهم بحث عمیقی در باره‌ی این آیات داشته باشیم خستگی نیست بلکه حس می‌کنم این سوره جای مناسبی برای بحث مفصلی درباره‌ی قیامت نیست چرا که در این سوره نگاه خاصی به قیامت وجود دارد. یادآوری می‌کنم این گونه نگاه به حشر که به عنوان تولدی دوباره به آن نگاه می‌کند با ابتدای سوره که به تولد انسان می‌پردازد متناسب است و تولد دوباره به روشنی عجیب‌تر از تولد اول نیست و منطقی بودن این استدلال روشن است. در واقع در تولد اول، یک رشته‌ی DNA ایجاد می‌شود و طی مکانیسمی از روی آن انسان خلق می‌شود و برای تولد دوباره تنها به مکانیسمی نیاز است که از آن رشته‌ی DNA موجود، انسان را بازسازی کند و وجود چنین مکانیسمی به علت وجود مکانیسم اولی غیر منطقی نیست. در جای دیگر قرآن [اواخر سوره‌ی یس] کسی می‌پرسد چه کسی این استخوان‌های پوسیده را زنده می‌کند؟ و از نظر علمی اینکه بتوان از روی DNA موجود در استخوان‌ها آن انسان را ساخت قابل توجیه به نظر می‌رسد. نکته‌ی دیگری که ذکر شد ذکر جانشینی انسان‌ها به جای یکدیگر در دنیا در این سوره بود که در قیامت همگی جمع می‌شوند و در واقع رودخانه‌ی جاری انسان‌ها در دریای حشر به سامان می‌رسد. همچنین تأکید روی واژه‌ی ارث که درمورد قیامت هم استفاده می‌شود و زمین و بهشت و رسالت جهانی ابراهیم چیزهایی هستند که به ارث می‌رسند. علت اینکه برای بعضی تولد دوباره نامعقول به نظر می‌رسد این است که بی‌‌سابقه و تجربه نشده است. در واقع مشکل این افراد محدودیت شناخت آن‌ها به سطوح پایین شناخت است. در واقع کافر یعنی کسی که حقایق برای او پوشیده است «خَتَمُ اللهُ علی قُلوبِهِم و علی سَمعِهِم و علی أبصٰرِهِم غِشٰوَۃٌ». قوای شناختی هم مانند قوای جسمانی رشد می‌کند و مشکل کفار این است که قوای شناخت آن‌ها در مراحل اولیه‌ی رشدش که قدرت شناخت محسوسات است متوقف شده و به همین دلیل کفار برای محسوسات ارزش بیش از اندازه قائل‌اند. در مقابل آ‌ن‌ها متقین قرار دارند که قوای شناختی کاملی دارند و به وجود معقولات غیر محسوس هم مانند محسوسات باور دارند «الذین یؤمنون بالغیب». در آیه‌ی ۶۲ در توصیف حال بهشتیان آمده که در بهشت سخن لغوی نمی‌شنوند «لا یسمعون فیها لغواً إلَا سلاماً» و این جمله بیان می‌کند که در دنیا سخن لغو شنیده می‌شود و زمینه را برای مطرح کردن برخی از این سخنان لغو در ادامه فراهم می‌کند. یکی دیگر از این سخنان لغو استدلال کفار است که می‌گویند در این دنیا وضع کفار بهتر است پس چگونه ممکن است در آخرت برعکس شود؟ توجه کنید که کفار هم خداوند را به عنوان خالق قبول دارند و در واقع مدعی‌اند که اگر حق با شماست و خدای یگانه مدبر جهان است چرا الآن وضع ما بهتر از شماست؟ و فرهنگ عربی هم که برای اصل و نسب جایگاه ویژه‌ای قائل بوده این تصور که اوضاع به همین وضع باقی می‌ماند را تقویت می‌کرده. اشکال اول در همین تصور غلط است و روشن است در دنیا هم تضمینی برای بقای نعمت‌ها وجود ندارد. اشکال دیگر این است که ظاهر دنیا طوری است که به نظر می‌رسد کفار وضع بهتری دارند وگرنه در همین دنیا هم مؤمنین وضع بهتری دارند.

اعتباری بودن نعمت‌های دنیوی