سورهٔ مریم - جلسهٔ ۸

از جلسات کیولیست
پرش به ناوبریپرش به جستجو

دوره قسمتی از جلسه قبل:

در مورد علت دعای زکریا بعد از مشاهده مریم، یک نظر این بود که دیدن مریم که ظرف مدت کوتاهی به چنین مقامی رسیده و حال، اتفاقاتی پیرامونش میفتد که در تاریخ دنیا هم سابقه ندارد، برای زکریا شوق انگیز است. اتفاقاً مریم هم، به همین شکل به دست پدر و مادرش رسیده. یعنی مادر مریم هم نازا بود و دعا کرد خدا فرزندی به او عطا کند. دیدن اینها زکریا را تحریک میکند. اما گفتم که به نظر من آنچه شوق زکریا را بر می انگیزد این است که چنین انسان بزرگی را میبیند و شوق از داشتن جانشینی وارسته در دلش شعله میکشد. به نظر من احتمالش کمتر است که دیدن این حالت معجزه آسا، باعث شود که زکریا دعا کند. یعنی زکریا تا به حال امید نداشته که اگر دعا کند دعایش برآورده میشود؟ فکر میکنم زکریا در طول عمرش به اندازه کافی معجزه دیده. زکریا پیامبر بزرگیست و نقطه ضعفی از او در قرآن ذکر نشده. یک نکته هم اضافه کنم. فکر میکنم زکریا متوجه این نکته هست که غذا آوردن برای مریم، مقدمه حضور یک انسان فوق‌العاده است. مثلاً تغزیه مریم از آسمان میتواند برای زکریا یک نشانه باشد. و حالا شاید با علم به این است که دعا میکند و خواسته ی خود را میخواهد.

شرحی بر تفاسیر عرفانی

حال با توجه به اینکه بیشتر از آنچه فکر میکردم وقت داریم، میخواهم مطالبی را اضافه کنم. میخواهم توجهتان را به نکاتی جلب کنم. من گفتم در جهان بینی دینی، همه وقایعی که در دنیا اتفاق میفتد تاویل دارد و گفتم میتوان معانی نمادینی رؤیا را نیز به جهان نسبت داد. اما توجه کنید که در رویای من، تمام مسائل مربوط به خودم است و حتی اگر شما در رؤیای من ظاهر شوید، یعنی مفهومی برای من. این درحالیست که وقایع دنیا ناظرین متعددی دارد و حضور شما میتواند هم برای من سمبل باشد و حضور من نیز برای شما! حال چگونه باید معانی نمادین را به جهان نسبت داد در حالیکه جهان متعلق به همه است؟ باید توجه داشت که تاویل جهان پیچیدیگی هایی دارد که باید بهشان توجه کرد. حال میخواهم این بحث را تعمیم بدهم به تفسیر قرآن و تفاسیر عرفانی.


قرآن و کلا متن، پیچیدگی های فراتری هم دارد. احادیثی که در قرآن نقل میشود، نه مثل رویاست و نه مثل جهان. حتی از جهان هم مقداری معنی دارتر است به سبب گزینشی بودنش. بنابراین برای تفسیرش تکنیکهای دیگری نیاز است و قواعدی برای خودش دارد. احساس من اینست که عرفا به این تکنیکها توجه خاصی نداشته اند. مثلاً لازمست که شما به این اصل معتقد باشید که یک واژه علی الاصول، یک معنی دارد مگر اینکه نوع دیگری به کار رود. اما تفاسیر عرفانی کاملا آزادانه به یک واژه میپردازند. مثلا عصا در داستان موسی. ابن عربی میگوید عصا به عصیان فرعون اشاره میکند! به نظرم اصل حرفشان در بیشتر مواقع درست است اما اینکه این حرف واقعاً از این متن درآمده یا نه، و آیا واقعاً این حرف به همین قسمت مربوط است، من در شکم. یعنی آزادانه مفهوم مورد نظرشان را میگویند و خیلی اوقات به ظواهر توجه ندارند. به نظر من کلا باید متن خواندن بلد باشیم و قواعدی برای خودمان داشته باشیم. و در نظر داشته باشیم که قرآن با واقعیت فرق دارد و قواعد تاویلش نیز متفاوت است. در کل خواند تفاسیر عرفانی خیلی چیزها یاد آدم میدهد ولی خیلی هم بی قاعده است. تمام انتقاداتی که به عرفا می‌شود نیز، پیرامون همین آزادانه کار کردنشان است.

نبوت در کودکی، زمان در داستانهای قرآن، همزمانی عیسی و یحیی

یک نکته. با توجه به این دو داستان، ایرادی به شیعه در مورد امامت بعضی امامها در کودکی وارد نیست. یعنی هیچ فرقه اسلامی حق ندارد این ایراد را به شیعه بگیرد؛ چرا که در قرآن یحیی در کودکی مبعوث شده و از نظر دینی، امکان این امر بدیهیست. در جواب سؤالی که جلسه قبل گفتم، که چرا بین این توصیفات خوب از یحیی، گفته میشود «ولم یکن جبارا شقیا»، داستانهایی از یحیی را در جلسات بعد برایتان خواهم خواند.


نکته دیگر اینکه، در سوره آل عمران، وقتی زکریا دعا میکند، بلافاصله ملائلکه میایند و به او مژده میدهند. باید دانست که این بلافاصله ها، در قرآن معلوم نیست چقدر طول کشیده اند. در خود داستان هم به نظر میاید که مردم از طولانی شدن عبادت زکریا تعجب کرده‌اند و جلوی محراب جمع شده اند. در سوره آل عمران هم وقتی فرشته‌ها آمدند، زکریا در حال نماز بود و ایستاده بود. انگار دعایش را کرده و در حالت عبادت است. کلاً میخواهم بگویم در قرآن اینطور بلافاصله ذکر شدن، به هیچ وجه به معنای این نیست که اتفاق بلافاصله افتاده.


نکته دیگر در مورد همزمان بودن عیسی و یحیی است. تولد عیسی چیزیست که همه منتظرش هستند. به نظرم با اتفاقات عجیب غریبی که پیرامون مریم میفتد، کسی مثل زکریا، اگر وحی هم دریافت نکند، میتواند حدس بزند که این‌ها مقدمات ظهور عیسی است. در سوره مریم، به هنگام مژده ی آمدن یحیی به زکریا، تاکید روی اسم یحیی است. اما در سوره آل عمران، با تفصیل بیشتری ذکر میشود که به زکریا میگویند یحیی را به تو میدهیم که مصداق عیسی باشد. بنابراین نقش تاریخی یحیی همین بوده: زمینه ساز ظهور مسیح و تأیید کننده ی او. به دلیل معجزه آسا بودن تولد یحیی و همینطور به خاطر شان بالای زکریا، تایید مسیح توسط یحیی از نظر تاریخی خیلی مهم بود. تولد مسیح را که میبینید. بیشتر از اینکه برای او شان زا باشد، ابهام زا بوده! اما تولد یحیی اینطور نبود. یحیی به شدت از مسیح پشتیبانی میکند و این در ایمان آوردن مردم تاثیر زیادی داشت.

مردم از معجزات مریم باخبر میشوند؟

یک نکته ی دیگر. زکریا وقتی معجزات پشت پرده ی مریم را میبیند، به کسی خبر میدهد؟ به نظر میاید در مورد حضور مریم در معبد مقاومت وجود داشت. اگر زکریا این معجزات را بیان میکرد، تأییدی برای مریم بود. بنابراین بد نبود اگر ظهور چنین معجزه ای را اعلام کند! و علاوه بر اینها، مریم قرار است بعدا مسیح را به دنیا بیاورد و اگر مردم اینها را دیده باشند، برای پذیرش بعدی مردم هم خوب خواهد بود. اما به وضوح اعلام نشد! وضع مریم پنهانیست و کسی اطلاعی از حال مریم ندارد بجز زکریا. عجیب نیست که حتی در مورد تولد مسیح هم، مریم خبر را زودتر اعلام نکرد؟ خوب میتوانیم بگوییم در مورد مسیح اینطورست که مخفی بودنش برای خوب است از این لحاظ که همان وضعیتی که در هنگام تولد «موسی» بود، اینجا هم وجود داشت. در انجیل متی گفته میشود که بعد تولد عیسی، آن‌ها را برای محفوظ بودن عیسی، به مصر میبرند. در قرآن هم میتوان این فضا را حس کرد. اما اعلام تقدس مریم چطور؟ آن دیگر چرا باید مخفی می ماند؟


سوال: چرا حدس مردم این نبود که فرزند زکریا مسیح شود؟ این خطرات چرا برای یحیی نبود؟


اول اینکه ابتدا یحیی متولد شد و بعد آن اتفاقات مربوط به کشتن بچه‌ها اتفاق افتاد. ثانیا یحیی مسیح نیست. اگر بود زکریا اعلام میکرد. در مورد مسیح هم علت این است که آدمهایی که در مقامات بالا هستند، دلشان رقیب نمیخواست! مسیح در سنت یهودی، شهرتش به پادشاه بودن است. یهودیها هم به او دید سیاسی دارند. او کسی است که قرار است عظمت سلیمان را بهشان برگرداند و کاری مثل آنچه موسی برایشان کرد بکند. پس منطقی است که به پادشاه آنجا بر بخورد.


برگردیم به سوالمان. به نظر من، جواب این سؤال که چرا آنچه برای مریم رخ داد آشکار نشد، به زن بودن او برمیگردد. این جزو ذات زنانه است که اگر بالاترین معجزه هم به او برسد، قرار نیست در بین مردم آشکار شده، و از پرده ی خویش خارج شود. سرو کارش قرار نیست با مردم بیفتد. بنابراین اصلا این حرفها مطرح نیست که زکریا بخواهد به مردم بگوید مریم به چه مقامی رسیده. اصلا زنان از پشت پرده خارج نمیشوند و حکم هم نمیگیرند. مردها هستند که حکم میگیرند و قرار است بین مردم برگردند. اما زن اگر رفت، دیگر رفته و دچار قیل و قال مردم ابله نخواهد شد. میخواهم بگویم مردم اینرا نمیفهمند که زن اصولا از پشت آن پرده خارج نمیشود؛ و آنوقت استدلال میکنند که ما در طول تاریخ چند عارف زن و چند پیامبر زن داشته ایم؟ و اینگونه نتیجه میگیرند که زن چیزی بین انسان و حیوان است. جمله معروف ارسطو را که شنیده اید؟ مردان بلند اندیشان کوتاه مویند و زنان کوته اندیشان بلند مو! این استدلال کاملاً اشتباه است. زنها در اسفار اربعه ای که عرفا قائلند، دو سفر بیشتر ندارند. میروند و در خداوند سیر میکنند و خداوند هیچ وقت به سمت مردم برشان نمیگرداند. پرده نشینی ویژگی زنهاست. قرار نیست با مردم درگیر شوند. در طول تاریخ هم این اتفاق نیفتاده. رسالت بهشان داده نشده. البته این لزوماً به این معنی نیست که ولایت هم بهشان داده نمیشود.


ماجرای تولد مریم در سوره آل عمران شرح داده شده. در آنجا میبینید که گویی ربوبیت خداوند، به شکل خاصی در مورد مریم اجرا میشود. در اینجا هم مکان خاص عبادت اورا میبینید. قبل از اعلام تولد مسیح، به مریم میگویند که خداوند از بین تمام زنان عالم تو را برگزیده و گویی دستور خاصی برای عبادت به او داده میشود. گویی وارد مرحله ی جدیدی شده و از یک حد معمولی خارج شده، بنابراین به نحو خاصی با او رفتار میشود. اما هنوز به او اعلام نشده که ماجرا تولد مسیح است!


این را بگویم که آن موقع، یعنی قبل از تولد مسیح، همه از جمله قوم یهود مسیح را میشناختند. و البته یهود، همین الان هم در انتظار مسیح است. اصلاً معنی لغوی عیسی به معنی نجات دهنده است. اما خوب...طبق معمول، برداشت یهود این است که قرار است کسی برای نجات خودشان بیاید! اما اگر ماموریات موسی نجات قوم یهود بود؛ عیسی رحمه للعالمین بود. برای تمام مردم آمده بود. این سوء تعبیر است که «پیامبر بنی اسرائیل»، به معنی پیامبر، برای بنی اسرائیل است.

چگونگی باردار شدن مریم

اولین چیزی که اینجا در مورد مریم گفته میشود، دوری کردن او از اهلش و رفتن به یک مکان شرقیست. بیشتر از هرچیز به نظر میاید مریم با طلوع، فجر و ساعتهای مخصوص عبادت کار دارد و کلاً عبادتش گویی زمانهای خاصی دارد. و دیگر اینکه حجابی گرفت. این همان ویژگی خاص زنانه است که انگار وقتی در حال عبادت است، بین خودش و دنیا پرده میکشد. این آیات به خلوت خاص مریم با خدا اشاره دارد. انگار خودش را از همه دنیا جدا کرده و از آن‌ها بی نیاز شده است. مریم اصلاً مخصوص عبادت شده و غذایش را هم برایش می آورند. گویی از همه وظایف دنیا، به دلیل وضعیت خاصش معاف شده.


اما ناگهان این اتفاق می افتد! در همان محدوده ی امن عبادت، روح خدا به شکل انسان بر مریم نازل میشود. در مورد روح که قرآن رسما گفته نپرسید که چیست!! احتمالاً چیزی بالاتر از فرشته. بعضی میگویند جبرئیل است اما به نظرم نمی‌آید اشاره به جبرئیل باشد. واقعاً نمیدانم! دقت کنید که در سوه آل عمران هست که ملائکه برای بشارت به مریم آمدند. میتوان فرض کرد حضور ملائکه و رسول همزمان است و یا اینکه اول ملائکه میایند و بعد رسول. خیلی مهم نیست. تصور من اینست که این‌ها همه همزمان اتفاق میفتد. حال سؤال این است که چرا ملائکه به صورت بشر نازل نمیشوند در حالیکه رسول به شکل بشر ظاهر شده. البته اینکه ملائکه به شکل بشر بر قومی وارد شوند، خود از مقدمات عذاب است. انگار با این کارشان قومی مستحق عذاب میشود. خوب پس بهتر است بپرسیم چرا روح خدا به شکل بشر نازل شده؟ به نظر من این مربوط به تولد عیسی میشود.


تعبیر «ابن عربی» این است که با وجود آنکه وقایعی که در اینجا رخ میدهد سیر طبیعی ندارد، اما حضور یک بشر به صورت مرد، مثل آماده کردن مریم برای بارداریست. گویا لازمست مریم صورت ظاهری یک بشر را، بدون لمس و تماس جسمانی ببیند. گویا اینجا دارد اتفاقی در مورد بارداری مریم میفتد. یعنی از لحاظ جسمانی هم، مقدماتی در او اتفاق میفتد. مریم میپرسد چگونه بدون اینکه کسی مرا لمس کند بچه‌دار شوم؟ و جواب داده می‌شود «کذلک». یعنی همینگونه قرار است باردار شوی. حالا من نقل از کتاب «قصوص الحم» ابن عربی، فصل عیسوی کردم. میتوان روی این حرفها فکر و بحث کرد. پس حرف ابن عربی این است که بخشی از سلسله مراتب طبیعی، در ماجرای بارداری مریم رعایت میشود. درواقع اتفاق معنوی ای که بین زن و مرد برای بارداری میفتد، اینجا صورت میگیرد: نوعی بارداری بدون دخالت جسم. اما همانطور که مردها به طور عادی، توانایی دریافت وحی را ندارند، زنهای عادی هم توانایی اینکه در نتیجه اتفاقات صرفاً معنوی باردار شوند را ندارند. در بارداری، «القا کلمه» صورت میگیرد و این القاء کلمه برای مریم، از همان سطح معنویست. مولانا هم در مورد این سوره، چیزی در همین مضمون میگوید که انگار با حضور این بشر، نوعی از هیجان در مریم به وجود میاید. در واقع این نقص وجودی همه زنهاست که به جایی نمیرسند که بتوانند صرفا با این مقدمات معنوی، باردار شده و به مقدمات مادی نیاز نداشته باشند.

عکس‌العمل مریم در برابر پیام رسول

رسول در جواب میگوید که من آمده ام فرزندی به تو بدهم و در سوره آل عمران گفته میشود که به مریم بشارت تولد مسیح داده شد. اما قسمت سخت ماجرا این است که این بارداری بدون وجود یک مرد قرار است رخ دهد! این بسیار مهم است که برایش توضیح میدهند که این یک آیه ی بزرگ قرار است باشد و یک جمله ی مهم اینست: این امر تمام شده است!! انگار پیشدستی میکنند! یعنی شاید مریم بخواهد چیزی بگوید و دعایی بکند که اینطور نشود اما کار را تمام شده اعلام میکنند. مریم میداند که امور عالم بعضی جای دعا دارند و بعضی نه. این ماجرا زندگی مریم را از آن شکلی که بود، در خواهد آورد چرا که سخنی که به او گفته می‌شود دقیقا مثل اینست که مریم مبعوث شود و این در حالیست که این اتفاق قرار نیست برای زنها بیفتد!! مریم تنها زنیست که انگار از آن حالت پشت پرده بودن خارج شده و به همین خاطر در قرآن گفته می‌شود «واذکر فی الکتاب مریم». قرار است واقعه‌ای اتفاق بیفتد که خلاف سنت خداست و با طبیعت مریم سازگار نیست. به همین خاطر است که بین تمام زنها برگزیده شده. از این پس به عیسی خواهند گفت عیسی بن مریم! در حالیکه اگر مریم شوهر داشت اینطور از پرده زنانگی خارج نمیشد.

وضع حمل مریم و آرزوی مرگ توسط او

از این آیه برمیاید که مریم برای وضع حمل به جای خیلی دوری رفته است. به نظر من مریم هنوز نمیداند که بلاخره کسی به کمکش میاید یا نه. در‌واقع ملائکه میایند به کمکش ولی داستان طوری نشان میدهد که هیچ‌کس نمیاید. حال این وضع مریم را مقایسه کنید با دورانی که پشت پرده بود و حالت نازپروردگی داشت... تااینکه ناگهان این ماجراهای وحشتناک برایش پیش آمد و تنهایی موقع وضع حمل. سختی وضع حمل آنقدر است که میگویند زنها بعد از اولین وضع حمل، با خودشان عهد میکنند که دیگر باردار نشوند! و نهایتا مریم عیسی را در جای دوری و در تنهایی به دنیا میاورد. اینکه گفته می‌شود «مکانا قصیا»، تک و تنهایی مریم و بیخبری اطرافیانش حتی شاید زکریا را میرساند.


آیه بعد واژه ی «مخاض» را میگوید. واژه ی «خوض» در قرآن وقتی میاید که توجه انسان به چیزی طوری جلب شود که گویی در آن غرق شده و توجهش از سایر مسائل قطع شده است. مخاض در اینجا اشاره به حالت مریم از شدت درد دارد که به تمام زنها دست میدهد. وقتی این حالت به اوج خودش رسید، مریم به سمت درخت خرمای خشکیده ای رفت. با آنکه الان روال دراماتیک سوره را بیان میکنیم اما میخواهم در اینجا به یک نکته ی سمبلیک اشاره کنم. در کتاب «مریم، مادر کلمه» آقای طهماسبی این درخت را نشانی از قوم بنی اسرائیل میداند که گویا به خشکی رسیده و پیامبری ندارد و حال با تولد یحیی و مسیح، قوم دوباره باردار میشود. به نظر من این اشتباه است. چرا که در داستان تولد عیسی، ماجرا تجدید حیات آل یعقوب نیست بلکه اتفاقا پایان آل یعقوب است.


سوال: میگویند که یحیی به معنی زنده کننده است و قوم منتظر کسی بوده‌اند که بیاید و زنده شان کند؟!


به نظر میاید در قرآن اصلاً اینطور نیست که آل یعقوب تجدید حیات شود. به نظر من، درخت خشکیده در اینجا تمثیل از خود مریم است! این مریم است که در نتیجه بارداری، تمام بنیه و حیاتش مصرف شده و انگار این مریم است که به انتهای حیات خودش رسیده. جسم مریم به طور غیر ارادی به سمت این درخت جذب میشود چرا که شور زندگی و رمقی برایش نمانده. به نظرم حرفی که خود مریم میزند این گفته را تأیید میکند. اینکه کاش مرده بودم...حرفش وحشتناک است!! چرا که این مرد است که با مرگ سرو کار دارد. مرد است که باید به جهاد برود و بکشد و کشته شود. مرد است که باید قاضی شود و حکم قتل دهد. اما زندگی از درون زنها میجوشد و قرار است که مرد شور حیاتش را از زن بگیرد. این گفته نشان میدهد که این بارداری سخت مریم را به کجا رسانده.


و حال سؤال این است که این حرف مریم، حالت اعتراض آمیز دارد؟ به طور بدیهی در قرآن اینطور نیست. چرا که بعدش بلافاصله از مریم دلجویی میشود. دقت کنید که وقتی نوح خیلی تلویحی میگوید خدایا این پسرم از اهلم است و تو گفته بودی اهل مرا نجات میدهی، خدا خیلی شدید با او برخورد میکند و میگوید از جاهلین نباش نوح!! اما اینجا هیچ حس منفی ای وجود ندارد. انگار حرف مریم حرف بدی نبوده و بعد هم برایش نعمت میریزد. نکته اصلی این است که مریم در حالت مخاضه است و از خود بیخود! مثل آدمی که در خواب حرف میزند. این حرف نافرمانی نیست. مریم که قبول کرده اینکار را انجام دهد ولی انگار چیزی در دلش مانده. آرزو میکند که کاش مرده بود و اینطور از پرده بیرون نمی افتاد. میخواهم بگویم این حرفی که میزند حرف حقیست. انگار در آن حالت مخاض، آنچه میشنویم صدای طبیعت زنانه ی مریم است. این حق مریم بوده که به عنوان یک زن، در حالت «نسیا منسیا» بماند. به خاطر وجود شیطان و گمراهی مردم است که لازم شده مریم از آن حالت خارج شود. آنچه اینجا اتفاق میفتد، خلاف طبیعت خلق شده توسط خود خداوند است. گویا به سبب گمراهی مردم و وجود شیطان، امر با طبیعت در تضاد قرار گرفته است. و برای همین است که از او دلجویی میشود.


در جایی از قرآن، مومنین دعا میکنند «خدایا باری را بر ما مگذار که طاقتش را نداریم». ممکن است شرایطی به وجود بیاید که به کسی باری داده شود که براش ساخته نشده. مریم برای اینکه از حجاب زنانه خارج شود ساخته نشده بود ولی از پرده خارج شد. دیگر مردم میخواهند بیایند برایش به عنوان مادر مسیح غذا بیاورند و هزاران چیز دیگر. تمام این اتفاقات میتوانست بعد ازدواج مریم بیفتد اما خداوند میخواست این یک معجزه عظیم برای مردم شود. به نظرم چیزی که مریم از آن میترسد فقط دوران حیاتش نیست. مشهور شدن و تبدیل شدن به یک چهره بین المللی، مربوط به کل تاریخ است. این قسمت سوره مائده را یادتان هست که خدا از عیسی میپرسد «آیا تو به مردم گفتی که تو را اله خویش بگیرند؟». گویی مردم نادان بعد از مرگ این بزرگان، وقتی اینها در آسمانها هستند هم برایشان مزاحمت ایجاد میکنند! مشهور شدن عواقبی دارد و این خلاف طبیعت زن و سنت الهیست.


سوال: خوب برای یوسف هم چنین اتفاقی افتاد!؟


مردها که اصلا برای همین ماجراها خلق شده اند. مردها وقتی به بالا میرسند خودشان هم میدانند که بلاخره برایشان حکمی خواهد آمد و قرار است در دنیا کاری انجام دهند و باید برگردند.


بعد از تولد، حیات کم کم به مریم برمیگردد. جایی در قرآن، آیه بی نظیری (از نظر لحن)، در مورد مریم و عیسی آمده: «و جعل ابن مریم و امه آیه و اویناهما...». فرزند مریم و مادرش را، آیه ای قرار دادیم و در تپه ای که آرام بود و آب داشت در آغوششان گرفتیم. این اشاره به همین محل تولد عیسی است. و تعبیر «اوینا» یعنی در آغوش گرفتن. در مورد پیامبر هم میگوید که تو یتیم بودی و ما تورا در بر گرفتیم. این واژه «و قری عینا»، جای دیگری هم در قرآن هست: آنجا که به همسر و فرزندان مومنین اشاره میکند. علاوه بر زیبایی خود آیه، به اصطلاح ابن مریم و امه توجه کنید. کلا توجه کنید که اسم عیسی، هیچ جا بدون مریم نمی آید. دارم سعی میکنم نشان دهم که بعد از گفتن آن سخن توسط مریم، نعمت خدا برای مریم لبریز میشود.


چرا میگویم این ناله مریم از نگرانی تهمتها نیست؟ چون در سوره آل عمران میخوانیم که به مریم گفته‌اند که مسیح در گهواره سخن خواهد گفت و بنابراین در همان لحظات اول، همگان خواهند فهمید این یک معجزه است. اینکه به او میگویند روزه بگیر و سکوت کن، به این معناست که اصلا قرار نیست نگران این ماجرا باشی و لازم نیست چیزی بگویی.


دقت کنید اولین چیزی که عیسی میگوبد این است که «لا تحزنی». گویا عیسی موجودیست که کلا برای حل گرفتاریها به دنیا آمده و اینکار را از همان بدو تولد آغاز میکند.


خوب میرسیم به اصطلاح «اخت هارون» که قبلا هم در موردش صحبت کرده ایم.خیلی از چیزهایی که الان میگوبیم و رد میشویم، بعدها از جنبه غیر دراماتیک و غیرداستانی هم بررسی خواهیم کرد.


خوب، برای جلسه بعد، میخواهم دعوتتان کنم که این دو داستان را با هم مقایسه کنید و کنار هم ببینیدشان. ممکن است چیزهای جالبی به ذهنتان برسد.

پایان