جلسهٔ ۵
روانکاوی و فرهنگ، دکتر توسرکانی، جلسهی ۵، ۱۳۸۵
تفسیر رؤیای ایرما
بحث ما در بیان ماهیت تفسیر رؤیا از دید فروید بود. ابتدا متن رؤیای ایرما از فصل دوم کتاب بیان میشود و سپس به اختصار به تفسیر فروید از آن میپردازیم. فروید تفسیر این رؤیا را نقطهی عزیمت خویش در بحث تفسیر رؤیا میداند. ابتدا در مقدمه میگوید که اتفاقات سابق بر دیدن رؤیا چه بوده است و سپس متن رؤیا و حوادث گذشته نقل میشود. بعد از نقل رؤیا به اختصار به نکاتی از تفسیر فروید از این رؤیا میپردازیم. [کتاب تفسیر خواب فروید چاپهای متعددی دارد. یک بار قبل از انقلاب متن گزیدهای از آن توسط محمد حجازی (نشر جامی) ترجمه شده است و بعد متن نسبتاً کامل آن توسط ایرج پورباقر (نشر آسیا) ترجمه شده است. در سالهای اخیر متن کامل با سه ترجمه در بازار موجود است. ترجمهی شیوا رویگریان [۱]، عفت السادات حق گو (نشر شباهنگ) و سهیل سمی (از متن آلمانی) (نشر پندار تابان). بعداً و به خاطر تفصیل کتاب فروید کتاب مختصر دیگری در باب تفسیر خواب به نام رؤیا مینویسد که توسط شاهرخ علیمرادیان (نشر هاشمی) ترجمه شده است. خود رؤیای ایرما به تنهایی نیز توسط حمید محرمیان معلم در مجلهی ارغنون شمارهی ۲۱ منتشر شده است.]
مقدمهی رؤیا
در تابستان ۱۸۹۵ با روانکاوی، خانم جوانی را که با من و خانوادهام دوست صمیمی بود، درمان میکردم. میتوان پی برد که رابطه پیچیده و مفصلی از این قبیل، احساسات مختلفی در پزشک و به خصوص در روان درمانگر ایجاد میکند. اگرچه در چنین موردی علاقه پزشک بیشتر است ولی نفوذش بر شخص کمتر است. اگر پزشک در معالجه بیمار موفق نشود ممکن است ارتباط او با بیمار و یا خانوادهاش قطع شود. در این مورد درمان من به نیمهراه نتیجه رسیده بود، یعنی بیمار از نگرانیهای هیستریک خود رهایی یافته ولی نشانههای جسمی بیماری تماماً از میان نرفته بود؛ اما من هنوز معیار مسلمی در دست نداشتم که بیماری هیستری را چه وقت میتوان کاملاً شفا یافته دانست و از بیمار توقع داشتم راهحلی را که مورد قبول او نبود بپذیرد. درگیر این اختلاف بودیم که معالجه به مناسبت فرارسیدن تعطیلات تابستان به ناچار تعطیل شد. روزی یکی از همکاران جوان و از دوستان بسیار صمیمی من به دیدن من آمد. او بیمار مرا که نامش ایرما (Irma) بود به تازگی در خانه ییلاقیاش دیده بود. از او حال ایرما را پرسیدم. جواب داد: بهتر است ولی کاملاً خوب نیست. همان وقت متوجه شدم که این جمله دوستم اتو (otto) یا شاید لحن صدایش وقتی آن عبارت را گفت، در من ایجاد آزردگی و رنجش کرد. به نظرم رسید که شاید اتو با گفتن این عبارت خواسته است مرا سرزنش کند که بیمار را درست معالجه نکردهام. در نظرم چنین جلوه کرد که اتو جانب بیمار مرا گرفته است و شاید این جانبداری در اثر تلقین پدر و مادر بیمار باشد که از ابتدا با نحوه معالجه من موافق نبودند؛ اما این حس نامطبوع در من چندان روشن و واضح نبود و من هم از آن چیزی نگفتم. همان شب تاریخچه بیماری ایرما را برای دکتر «م» که دوست مشترک ما بود نوشتم. گویی میخواستم به این وسیله خود را از این که در معالجه ایرما توفیق کامل نیافته بودم به نحوی تبرئه کنم. نزدیک صبح آن شب خوابی دیدم و پس از بیدار شدن آن را عیناً نوشتم. خواب من این بود:
خواب [روز] – ۲۴ – ۲۳ ژوئیه ۱۸۹۵
تالار بزرگی بود. عده زیادی مهمان در آنجا بودند که ما از آنها پذیرایی میکردیم. ایرما در میان آنان بود و من او را به کناری بردم، مثل این که میخواستم جواب نامه او را بدهم و او را سرزنش کنم که چرا هنوز راهحل مرا نپذیرفته است. به او گفتم: اگر هنوز درد میکشی تقصیر از خود توست. جواب داد: نمیدانید درد گلو و شکم و معده چه قدر مرا آزار میدهد. دارم از درد خفه میشوم. من وحشت کردم و به اتو نگاه کردم. قیافهاش رنگپریده و ورم کرده به نظر میرسید. نگران شدم. مبادا نقصی جسمی در او باشد که من متوجه آن نشدهام. ایرما را به طرف پنجره بردم و به گلویش نگاه کردم. مقاومت کرد، مثل زنی که دندان مصنوعی داشته باشد. با خود اندیشیدم لزومی نداشت این طور رفتار کند. آنگاه دهانش را کامل باز کرد و در طرف راست آن لکه سفید بزرگی و در طرف دیگر زخمهای خاکستری رنگی دیدم که روی چیزی شبیه به غضروفهای پیچخورده بینی قرار داشت. فوراً دوستم دکتر «م» را صدا زدم. او هم معاینه را تکرار کرد و آنچه را که من دیده بودم تائید کرد… قیافهی دکتر «م» با قیافه عادیاش اختلاف داشت؛ رنگپریده بود و هنگام راه رفتن میلنگید و ریشش را تراشیده بود… دوست من اتو هم پهلوی ایرما ایستاده بود و دوست دیگرم لئوپولد با دست به سینه او میزد و میگفت: در قسمت پائین و طرف چپ ناحیهی حساس دارد؛ و نیز نشان داد که در شانه چپ او در پوست فسادی هست. (آنچه او دیده بود من نیز با آنکه بیمار لباس بر تن داشت دیدم)… «م» گفت: شکی نیست که عفونتی هست ولی اهمیت ندارد. اسهال خونی به دنبال خواهد آمد و سموم را دفع خواهد کرد… ما مستقیماً از چگونگی پیدایش عفونت آگاه بودیم. کمی پیش از آن وقتی ناخوش بود دوستم اتو به او آمپولی زده بود با محلولی از پروپیل، پروپیلس، اسید پروپیونیک، تری متیل امین و من فرمول این دو را در مقابلم میدیدم که با حروف بزرگ چاپ شده بود… این قبیل آمپولها را نباید با بیاحتیاطی زد. شاید هم سوزن آمپول استریل نبوده است.
تفسیر رؤیاایرما
در تفسیر فروید این رؤیا آشکارا به وقایع روز گذشته مربوط است. ۱. این رؤیا مربوط به چند روز قبل از تولد همسر فروید بوده و همسر فروید به او میگوید که قرار است ایرما نیز در میهمانی سالگرد ازدواج آنها باشد. ۲. در مورد سرزنش ایرما نیز تفسیر فروید این است که ممکن بوده که در بیداری ایرما چنین سرزنش بکند، چون نگران بودم که مبادا مسئول دردهای ایرما باشم. سرزنش ایرما گویی دارد حس بیگناهی و مسئول نبودن فروید را بازنمایی میکند. ۳. وقایع غیرعادی در رؤیا از نکاتی است که در تفسیر خواب باید موردتوجه قرار بگیرد. در اینجا هم دردهایی که ایرما در خواب از آنها شکایت میکند، ربطی به دردهایی که در بیداری داشته ندارد. مشکل ایرما تهوع همراه با حس تنفر در یک بستر هیستریک بوده که ربطی به رنگپریدگی و پفکردگیای که در خواب داشته ندارد. فروید میگوید گویا در اینجا دو مکانیسم جانشینی و تراکم رخ داده است؛ یعنی هم ایرما جانشین کسان دیگری شده است و هم نمایندهی چند تن است و چند نفر را بازنمایی میکند. ۴. فروید میگوید من موردی نبوده که حفرهی دهان ایرما را معاینه کنم و این برمیگردد به معاینهی معلم زنی که او موقع معاینهی حفرهی دهانش سعی در پنهان کردن روکش دندانش داشت. ۵. نحوهی ایستادن ایرما در کنار پنجره نیز باز نمایانندهی دوست او بوده است که در بیداری یک بار به فروید مراجعه کرده بود و در اصل مریض دکتر «م» بوده است و میان فروید و دکتر «م» بر سر بیماری او اختلاف بوده است. این زن در خواب مانند بیداری از درمان توسط فروید اکراه داشته است. ۶. پریدگی رنگ و پفکردگی ایرما هم بازنمایانندهی بیمار دیگر فروید است که فروید از درمان او حس خوبی نداشته است و البته او هم مانند دوست ایرما از درمان توسط فروید تن میزده است. تمام این جایگزینیها به خاطر شباهت میان این افراد با ایرما در زمینهای خاص بوده است. فروید بیش از آنکه به نمادها توجه داشته باشد، به تداعیها توجه دارد و اگرچه خود نیز کوششهایی در جهت تدوین فرهنگی برای رؤیا انجام داده است، ولی معتقد است نمیتوان فرهنگی برای نمادهای رؤیا تدوین کرد. ۷. انجام هر فعلی در نظام تبیین فروید باید مستند به میلی و خواستهای باشد. در اینجا فروید در پی آن است که ببیند چرا چنین تعویض شخصیتی میان ایرما و دوست او صورت گرفته است. فروید میگوید شاید به خاطر همدلی بیشتر فروید با دوست ایرما و باهوشتر بودن دوست ایرما بوده است. چون فروید ایرما را به خاطر نپذیرفتن مسیر درمانیای که به او پیشنهاد کرده بود، چندان خردمند نمیدید. از همین نظر است که در خوابش بیان کرده که اگر او بود درست دهانش را باز میکرد و همهی دردها و رازهایش را بازگو میکرد. ظاهراً ایرما در جلساتی که با فروید داشته دهانش را به صورت مناسبی برای معاینه باز نمیکرده که این حالت در خواب نمادین شدهی این است که خوب دربارهی مشکلش با فروید سخن نمیگفته است و این واکنشی جهت تبرئهی فروید از عدم سلامت کامل ایرما بوده است. ۸. زخمهایی که در دهان ایرما بوده نیز یادآور دوست او بوده که دهانش زخمهایی داشته است. ۹. وقتی بلافاصله دکتر «م» را صدا میکند که او را تائید کند این نوع درخواست از دکتر «م» کمی عجیب بوده و گویا یادآور زمانی است که در معالجهای، فروید فردی را سهواً مسموم کرده بوده و با شتاب از دکتر «م» کمک میخواسته است. ۱۰. اما دکتر «م» را با دو ویژگی خاص در خواب دیده است، با پای لنگان و ریش تراشیده که این نه ویژگیهای دکتر «م» بلکه ویژگیهای برادر فروید بوده است. این که چرا این دو با هم اشتباه شدهاند به خاطر ویژگی مشترک آن دو در نظر فروید بوده است که فروید از هر دوی آنها به دلیل مشابهی ناراحت بوده است؛ و البته در جایی با بیربط خواندن حرف دکتر «م» به لحاظ پزشکی بهنوعی مقابله جویی با هر دو کرده است. ۱۱. زخم شانهی ایرما برای فروید تداعی زخم خود او بوده است و این که باوجود لباس، متوجه زخم شانهی ایرما شده است نشانگر این است که گویی لباس ایرما مزاحم است و این مزاحمت تداعیکنندهی تمایل فروید به دیدن ایرما بدون لباس است که در اینجا خود فروید بیان میکند که بهنوعی مقاومت درونی خودآگاه نسبت به عمیق شدن در این موضوع را احساس میکرده است. ۱۲. فروید میگوید ناخودآگاه من برای برائت و تسلای خودش، ایرما را دارای بیماری دیفتری میداند. ولی از طرفی خودآگاه راضی به انتساب ایرما به این بیماری به صرف برائت خودش نیست و از این نظر در پی سخن و چیزی است که تسلیدهنده باشد و سخن دکتر «م» چنین کارکردی داشته است که میگوید که ایرما به زودی اسهال میشود و خوب میشود. ۱۳. محتوای بیان دکتر «م» هم تداعیکنندهی مراجعهکنندهای از مصر بوده که هیستری او با اسهالی که میشود و سمی که از بدن او دفع میشود، درمان شده است. ۱۴. خود واژهی اسهال هم در آلمانی تداعیکنندهی داروی دیفتری در این زبان است. در بعد از فروید کمتر نظریهای تا این حد بر شباهت در تداعی تأکید دارد و حتی تداعی از راه شباهت لفظی را هم معتبر میداند. ۱۵. تمیز نبودن سرنگ هم تداعیگر عملکرد خود فروید بوده که در مدت کار پزشکیاش بسیار مراعات مسائل بهداشتی را میکرده است. تمام رؤیای ایرما بهنوعی مرور اشتباهات پزشکی فروید در دورهی اخیر کاریاش است و سعی ناخودآگاه در برائت و دفاع از اوست. برای این کار ناخودآگاه در تمام مدت سعی میکند کسی را جایگزین کند که جایگزینی او انرژی کمتری از خود صرف کند؛ و طبیعتاً این فرد از افراد نزدیک به شخص خواهد بود.
بیان رؤیاهایی دیگر به همراه تفسیر آنها در نظام فرویدی
برای برسی بیشتر و بهتر، از کتاب گوتیل[۲] تعدادی خواب همراه با تعبیر آنها را نقل میکنیم.
نمونهی او
فردی میگوید در خواب میدیده است که کامیون بزرگی وجود دارد که او قصد سوار شدن بر آن و رفتن به مکان نامعلومی را دارد. همسر و دختر کوچک راننده بهگونهای در ماشین نشستهاند که جایی برای من نیست و همین باعث میشود تصمیم به پیاده رفتن بگیرم.
تفسیر خواب: این خواب یک روانکاو است که بیمار زنی داشته که او با همسر خود دچار پارهای مشکلات خانوادگی بوده است. در حین گفتوگوی روانکاو با این بیمارش به ذهن روانکاو خطور میکند که در جایگاه همسر آن زن قرار دارد و به ذهنش رسیده که او میتواند پدر بهتری برای دختر کوچک آن مرد باشد. بقایای این تخیل و خطور ذهنی در خواب به سراغ روانکاو آمده است و باعث شده چنان خوابی ببیند. در این خواب، اتومبیل نماد خانواده است و این رؤیا بهنوعی برای روانکاو که رؤیابین بوده است، هشداری داشته که در زندگی خانوادگی و شخصی دیگران ورود و دخالتی نداشته باشد.
کتاب گوتیل، حدود ۲۰ سال پس از فروید نوشته شده است و با وفاداری کامل نسبت به فروید نگاشته نشده است ولی در این زمان هنوز تعبیر اموری که رؤیابین در خواب میبیند، تثبیت نشده است. البته در دورههای بعد این تثبیت رخ میدهد و دیگر اتومبیل نمادی برای کار و یا خانواده لحاظ میشود، هرچند از نظر روانکاوان هر رؤیایی را باید در متن آن رؤیا تعبیر کرد.
در کتابهای تعبیر خواب سنتی مثل کتاب معبر معروف یونانی آرتی دیدروس و یا ابن سیرین نوع نگاه تا حد زیادی شهودی بوده است و تعبیر رؤیا یک علم شگفتانگیز و نوعی موهبت الهی دانسته میشده است. در مقابل، در زمینهی دانشی ناظر به رؤیا که متأخر و متأثر از فروید است، دیگر تعبیر امری حاصل از تجربههای متعدد تکرار شده است. یونگ ادعا میکند که صد هزار رؤیا را موردبررسی قرار داده است.
نمونهی دوم
زنی سربازی را در خواب میبیند که از مقابل پنجره به سمت او شلیک میکند. این رؤیا بارها برای این زن تکرار شده است و رؤیاهایی که تکرار میشوند، اهمیت فزونتری دارند. زن هر بار بعد از دیدن این رؤیا از شدت ترس و هیجان از خواب بر میخواسته است.
تفسیر خواب: علت دیدن این خواب توسط این زن این بوده که روزی وقتی داشته از خیابان عبور میکرده است، در طرف مقابل پسرعموی خود را میبیند که در یونیفرم نظامی و در میان جمعی از نظامیان است. وقتی برای صحبت و احوالپرسی به سمت پسرعموی خود میرود بیان میکند که به خاطر محذوریتهای نظامی نمیتواند با او صحبت کند. این حالت باعث احساس سرخوردگی شدید و ضعف جسمانی زن میشود. در ضمن پسرعموی این زن اولین کسی بوده که این زن با او ارتباط جنسی داشته است. این واقعه و رؤیای تکرارشونده علت سردی زن در طول زندگی زناشویی او نیز بوده است.
رؤیای این زن محصول نمادین روابط زن با پسرعمویش است. تفنگ در رؤیا سمبل عضو جنسی مرد و پنجره عضو جنسی زن است. تعبیر این رؤیا عامل رهیابی به وقایع پیشینی است که باعث رؤیا بوده و همچنین باعث مشکلات فعلی فرد رؤیابین است.
نمونهی سوم
پسری در خواب میبیند که پدر همسایهی آنها بیمار است. این فرد میگوید وقتی میخواستم از پزشکی برای معالجهی پدر بیمار همسایه کمک بگیرم، همسایهی آنها که پسر این فرد بیمار است، مانع این کارشده گفت اگر او بمیرد، تنها مایهی خوشبختیاش از بین میرود.
تفسیر خواب: تعبیر رؤیا این است که در واقع همین رؤیابین آرزوی مرگ پدرش را داشته است. اگر در رؤیا فردی ببیند که پدر کسی مرده است و این همراه با ناراحتی فراوانی نیست، احتمال پایینی وجود دارد که آرزوی مرگ کسی توسط رؤیابین مضمون شده باشد، اما اگر فقدان کسی همراه با سوگواری باشد، این به معنای آن است که خود رؤیابین در آرزوی مرگ کسی بوده است که در رؤیا دچار جا به جایی شده است.
نمونهی چهارم
فردی رؤیای خود را اینگونه تعریف میکند که میگوید در خواب به دختری یک اسکناس ۱۰۰۰ دلاری میدهم، پدرم هم این پول را از او میگیرد و هم به دختر تهمت دزدی میزند. من بسیار خشمگین میشوم و مشتی حواله پدر میکنم.
تفسیر خواب: تعبیر رؤیا این است که پول در این رؤیا سمبل عشق است. گویا رؤیابین به پدرش میگوید تقصیر توست که من هنوز کودک ماندهام و نمیتوانم به دختری عشق بورزم. من از تو متنفرم، زیرا که مجبورم به تو عشق بورزم، حتی اگر این عشق به ضرر من باشد.
نمونهی پنجم
فرد دانشجویی، معلم خصوصی زمان کودکی خود را با پرستار زمان کودکیاش در بستر میبیند و بنظرش میرسد چقدر احمقانه است.
تفسیر خواب: وقتی رؤیای خود را با برادر بزرگترش در میان میگذارد، برادرش میگوید اتفاقاً این دو نفر درگذشته با هم ارتباط جنسی داشتهاند و او چون در آن زمان کوچک بوده به خاطر نمیآورد. در حقیقت این فرد ناظر صحنه ارتباط جنسی پرستار و معلم بوده است. بااینکه چنین واقعهای را به خاطر نمیآورد، ولی این صحنه در پس ذهنش مانده است.
در بحث رؤیا فروید معتقد است که اگر منشأ رؤیاها کاویده شود، در نهایت به آرزویی در زمان کودکی میرسد و این بیش از آنکه ناظر به مشاهدات تجربی فروید بوده باشد، ناظر به تئوری او در مورد روان آدمی است. مثلاً در رؤیای روانپزشک آرزویی که قابلردیابی است. آرزوی روانکاو برای همبستری با زن بیمار و پدری دختر اوست. یا در رؤیای ایرما آرزویی که وجود دارد، مبرا شدن فروید از تهمتها در زمینهی درمان است. البته میتوان آرزوهای فرعیای را نیز یافت. مثل امید به بهبودی و ادامه حیات ایرما در رؤیای ایرما. خود فروید هم در کتابش بیان میکند که برخی رؤیاها هستند که ظاهراً با این قاعده کلی منتهی شدن به آرزویی همراه نیستند و در مورد آنها و تحت این قاعده عام بودنشان نکاتی بیان میکند.
دو نکته در پایان بحث رؤیا
کارکردهای روانشناختی رؤیا: بیان شد که فروید قائل است هر رؤیا تحقق یک آرزوی فروخفتهی برآورده نشده است و از این نظر این کارکرد و فایدهی عمومی رؤیا همیشگی است و وابسته به توجه با عدم توجه رؤیابین نیست. علاوه بر این فایدهی عمومی، رؤیا میتواند فایدههای دیگری مثل اخطار دهندگی داشته باشد یا اظهارکنندهی اموری مربوط به ویژگیهای شخصیتی باشد که اطلاع از آنها عموماً در حالت بیداری میسر نیست، این فایدهها بسته به توجه رؤیابین است. این مطلب در نظریهی یونگ مورد تأکید بیشتر است. تقویت مکانیسم رؤیابینی: مطلب دیگری که یونگ به طور مشخص به آن قائل است این است که تحلیل رؤیا و توجه به آن باعث تقویت مکانیسم رؤیابینی میشود. یونگ معتقد است که توجه به رؤیا باعث دیدن رؤیاهای واضحتر و مهمتری میشود. یونگ میگوید هر زمان که از مراجعان خود، خواسته که رؤیای خود را بنویسند، اولین رؤیایشان بعد از این توصیه، رؤیای مهمی بوده است.
مراحل رشد جنسی از نظر فروید و بیان حالات انحرافی
بحث بعدی بیان مراحل رشد جنسی در زن و مرد در نظریهی فروید است. سعی فروید این است که با بیان مراحل رشد جنسیت در حالت نرمال آن، حالات انحرافی را تشخیص دهد. فروید از اینکه همجنسگرایی را در عدد حالات انحرافی محسوب کرده، همیشه مورد انتقادهای جدی بوده است. بیشتر مطالب این قسمت برگرفته از فصل ۴ کتاب ناخودآگاه ایستوپ [۳]است. پیش از فروید کتاب بسیار معروفی منتشر میشود که فروید از آن متأثر است، کتابی از ریچارد فن کرافت-ابینگ (۱۸۸۶) که در آن سعی کرده، موارد مختلف انحراف جنسی را مورد بازشناسی و توضیح قرار دهد که برخی از موارد آن حیرتانگیز است.
پسر
نسبت دادن مسائل جنسی به کودک که الان امر پذیرفتهشدهای است، اولین بار توسط فروید صورت گرفت. البته برای نظریهی فروید بعد از او مشاهدات و مستندات زیادی فراهم شده است. با یک نگاه شهودی در ابتدای تولد، تنها ابژهی زندگی کودک، مادر اوست و پیش از تولد اصلاً با مادر احساس وحدت و یگانگی میکند و این حالت تا دوماهگی کودک ادامه دارد. پیش از وصول به مرحلهی جنسی، مراحل رشد کودک دهانی و مقعدی بوده است و در گذار از مراحل گذشته به مرحلهی جنسی، نقاط حساس و تحریکپذیر کودک تغییر میکند. مراحل تغییر و تحول یک پسر اینگونه است: ۱. به طور طبیعی در ابتدای تولد، تمایل او به مادرش است و لیبیدو یا نیروی جنسی او به مادرش متمایل است. بعد از این زمان کودک دچار تعارض میشود و با ممنوعیت از مراوده با مادر و لذتجویی از او توسط پدر مواجه میشود. ۲. در مرحله دوم در اثر احساس ترس از اختگی که حاصل ایجاد ممنوعیت توسط پدر است، در او عقده ادیپ ایجاد میشود. ۳. ترس پیشین باعث سرکوب کردن میل طبیعی کودک به مادر میشود. ۴. کودک دست به انتخاب دیگری غیر از مادر ولی شبیه او برای لذتجویی میزند. ۵. در مرحلهی آخر، در نهایت برای حدّ مشکل خویش و رفع عقدهی ادیپ، با پدر هم ذات پنداری میکند و اینگونه وارد طی مراحل مردانگی میشود.
دختر
مراحل رشد در دختر طبیعتاً باید اینگونه باشد که:
۱. ابتدا با پدر به عنوان آبجکت جنسی مواجهه دارد. ۲. نوعی احساس ترس از اختگی توسط مادر مییابد و عقدهی ادیپ شکل میگیرد. ۳. میل خود به پدر را سرکوب میکند. ۴. مرد دیگری را بهعنوان متعلق تمایل جنسی خود انتخاب میکند. ۵. برای رفع مشکل خود با پدر همزادپنداری دارد. البته این سیر چندان در مورد دختر رضایتبخش نیست و خود فروید هم از نتایج تطبیق نظریهاش بر سیر رشد دختر رضایت نداشت. چون در کودک به صورت کلی چه دختر و چه پسر، اولین مواجههی جنسی با آبجکت مادر است. دختر اگر هم بخواهد سیر رشدی مانند پسر را داشته باشد، باید ابتدا از مادر به پدر یک گذاری انجام داده باشد و بعداً از پدر به مرد دیگری منتقل شود.
فروید در اواخر عمر در باب زنان نظریه دیگری داد. در نظریهی اخیر بیان کرد که اساساً دختران ترس از اختگی را احساس نمیکنند بلکه توسط مادر یا کسی که دچار این اختگی هست، با این مشکل و نقص خود مواجه میشوند. اساساً جنسیت زنانه همراه با نوعی اختگی و نقص به صورت طبیعی است، از این نظر دختر در ابتدا مادر را آبجکت جنسی میداند، ولی بعداً که با اختگی خود مواجهه مییابد، از آن نظر که مادر مرجع اصلی نیازهای اوست، او را عامل و مسئول اختگی خود میداند.
زنان به چند صورت با این نقص طبیعی خود برخورد میکنند: ۱. یکی آنکه این نقص را نمیپذیرند و در برابر سعی میکنند نقش مرد را که او نقصی ندارد ایفا کنند و به سمت گرایشهای همجنسگرایانه سوق مییابند. زن به دو گونه، گرایش به همجنسگرایی پیدا میکند، یکی اینکه جنسیت خود را انکار میکند و دوم اینکه در توهم، واقعیت خودش را مرد کامل لحاظ میکند. ۲. نوع دیگر مواجهه، گرایش به فمینیسم و جریانهای زنگرایانه است که در این نوع گرایشها هم نوعی انکار نقص از سوی زنان و ادعای برابری با مردان وجود دارد. ۳. سومین نوع مواجهه هم این است که زن نقص طبیعی خود را بپذیرد و با ارتباط جنسی با مرد و فرزندآوری، نقص خود را جبران کنند. در مجموع در نظریات فروید، خصوصاً نظریهی اخیر وی بهنوعی مرد کامل است و محوریت دارد و زن دچار نقص ذاتی است. از همین نظر است که فمینیستها با فروید به شدت مخالفت دارند و با لکان به دلیل تبعیت از فروید در نوع عقاید مردگرایانهاش نیز موافقتی ندارند.
بیان انحرافات در مراحل رشد
پیشتر بیان شد که ترسیم مراحل طبیعی و معمول رشد و مدلسازی دادهها در این زمینه، ما را به فهم و فهرست انحرافات جنسی میرساند. در اینجا هم بعد از بیان مراحل رشد جنسی باید به بررسی انحرافات جنسی در این زمینه پرداخت.
گذار ناتمام از مراحل رشد
یکی از انحرافهای معمول جنسی حاصل عدم گذار کامل فرد از مراحل پیشین است که منجر به بیماریهایی مثل فیکسیشن میشود که نتیجهی آن این است که در فرد مرحلهای میماند و بیش از حدّ معمول و لازم، از آن مرحله لذت میبرد که گویی بخشی از لیبیدو در این مرحله مانده است. حالت مقابل این صورت نیز این است که فرد پیش از آنکه لذت تمام را از مرحلهای برده باشد به مرحلهی بعدی وارد میشود. بیماریای که در فرد منجر به آدمخواری میشود، اینگونه قابل توضیح است.
همجنسگرایی
دومین نوع انحراف از نظر فروید همجنسگرایی است. فروید چند مدل از اختلالات که منجر به همجنسگرایی در مردان میشود را بیان میکند. یکی از آنها در جایی است که کودک با مادر همزادپنداری دارد، مثلاً فرزندی در برابر ترس از اختگی بجای شبیهسازی با پدر با مادر همزادپنداری میکند.
نوع دیگر غیبت فیزیکی یا معنوی پدر است. در این حالت گویی عاملی که کودک را از مادر جدا کند وجود ندارد و کودک آمیختگی خود با مادر را همیشه با خود حفظ میکند. در این حالت کودک دارای رفتار و تمایلات زنانه میشود و این باعث میشود در روابط جنسی خود نقش زن را ایفا کند. این نظریه فروید کاملاً با دادهها و مشاهدات تجربی تائید میشود.
البته برای تبیین این مسئله لزومی به پذیرش عقده ادیپ ضرورتاً نیست و میتوان گفت که در خانواده بهصورت طبیعی پسر به پدر و دختر به مادر گرایش دارد و در صورت فقدان هر یک از آنها در خانوادهای، نوعی گرایش به همجنس در دختر یا پسر شکل میگیرد و همین سببساز همجنسگرایی است.
توجه به یک نکته در اینجا ضروری است. در تکستهای روانشناسی، انحراف جنسی اینگونه تعریف میشود که در رابطهی جنسی مرد خواهان آن است که نقش زن را ایفا کند و زن خواهان آن است که نقش مرد را ایفا کند. لذا به صرف ارتباط جنسی میان دو زن و دو مرد انحراف جنسی گفته نمیشود. البته اساساً با تلاشهای همجنسگرایان نیمی از کتابهای روانشناسی و روانکاوی هیچ نوعی از همجنسگرایی را انحراف نمیدانند. همین بخشی هم که میدانند صرفاً دو صورت پیش گفته را میدانند. در بسیاری موارد هم گرایش به همجنس در افراد همراه با عدم هرگونه گرایشی به ناهمجنس نیست. مثلاً بسیاری مردان که به مردان دیگر گرایش دارند، درعینحال خواهان روابط با زنان نیز هستند و این گرایش به همجنس در آنها میتواند معلول عوامل متعدد زمینهای مثل محیط زندگی باشد. بهعنوانمثال در محیطهای تک جنسیتی که افراد زیست طولانیمدت دارند، مثل سربازخانهها، آموزشگاههای شبانهروزی، زندانها و … همجنسگرایی شیوع دارد و این گرایش بیشتر محصول دخالت سوپرایگو است تا ایگو.
تأخیر در هویت جنسی یافتن
سن ۲ تا ۵ سالگی، سن پدید آمدن عقدهی ادیپ است. یک نظریهی نوفرویدی این است که هویت جنسی یافتن دختر و پسر تحت تأثیر مستقیم پدر و مادر است. پدر و مادر اگر رابطهی صمیمانهی درستی داشته باشند، پسر احساس رقابت با پدر را زود از سر بیرون میکند و وارد مراحل رشد میشود، ولی اگر رابطهی پدر و مادر مطلوب نباشد، فقدان این حس برای کودک، دیرتر رخ میدهد و رشد کودک نیز با تأخیر و اختلال همراه خواهد بود. همینگونه است در دختر در نسبت او با روابط پدر با مادر. از این نظر یک عامل اختلال جنسی میان فرزندان، روابط نامطلوب بین پدر و مادر است. این مطلب در نوع خود یک فکت تائید شده است که اکثر انحرافات جنسی افراد به زیست در خانوادههایی برمیگردد که والدین روابط مطلوبی نداشتهاند. توضیح نظریهی فروید برای این فکت خود میتواند عامل تأییدی برای آن در کنار اشکالها و نقدها باشد.
توصیف فروید از عشق و پارادوکس آن
توصیف فروید از عشق این است که به عنوان یک بیماری روانی حاصل بقایایی از کودکی است که در بزرگسالی بروز میکند. بهبیاندیگر عشق، شکلی از تمایلات کودکانه به مادر به عنوان متعلق جنسی است. از همین نظر که بهنوعی بروز جدید خاطرات کودکی است، همراه با هیجان زیاد است. دوران بزرگسالی در نظریهی رشد فروید دورهی رفتار منطقی است و از این نظر رفتارهای هیجانی که بهنوعی خارج از حیطهی منطق و عقل است، ارجاع به دوران کودکی دارد.
خود پدیدهی عشق بهنوعی تظاهر قوهی جنسی است که توسط مکانیسمهایی مانند والایش و … و به بسیاری پدیدههای هنری بدل میشود، مثل اشعار، فیلمها و … یک مؤید برای این نظریه این است که اعضای جنسی چیزی بر زیبایی انسان نمیافزایند و از این نظر کارایی آنها باید در یک راستای صرفاً حیوانی باشد. عشق هم بهاندازهی روابط جنسی و در سطح آن حیوانی است.
عشق در درون خود دچار یک پارادوکس نیز هست. وقتی مردی میتواند به زنی عشق بورزد که او را محترم بداند، ولی زمانی مرد میتواند ظرفیت جنسی خود را بروز دهد که زن برای او آبجکت جنسی باشد و از حدّ انسانیت و همسطحی تنزل یافته باشد. از این نظر مرد دچار یک رفتار دوگانه در رابطهی عاشقانه با زن است و به همین خاطر اساساً رابطهی عاشقانه به معنای واقعی آن میان زن و مرد پدید نمیآید.
این تحلیل از عشق نتیجهی طبیعی مبانی مادیانگارانه و فیزیکالیستی نظریهی فروید و ارجاع به وجوه حیوانی در تحلیل رفتار است. فروید در کتاب ناخوشایندیهای فرهنگ [۴] [این کتاب فروید نیز با نامهای گوناگون چهار ترجمه دارد. ابتدا توسط امید مهرگان و از متن آلمانی ترجمه شده است، تحت عنوان ناخوشایندیهای فرهنگ از نشر گام نو. بعد از آن به ترتیب توسط محمد مبشری باز هم از متن آلمانی تحت عنوان تمدن و ملالتهای آن از نشر ماهی، خسرو همایون پور تحت عنوان تمدن و ناخوشایندیهای آن از نشر امیرکبیر و شاهرخ علیمرادیان تحت عنوان ناخوشیهای تمدن از نشر هاشمی ترجمه شده است] به صراحت، رابطهی عاشقانه و وحدت میان عاشق و معشوق را در قالب یک بیماری که تداعیگر دوران کودکی فرد و وحدت میان کودک و مادر است، توصیف میکند.
مراجع
- ↑ تفسیر خواب، زیگموند فروید، نشر مرکز، مترجم: شیوا رویگریان، ۱۳۹۴
- ↑ دنیای خوابوخیال: «تجزیهوتحلیل خواب و رؤیا» مؤلف: امیلآرتو گوتیل، ناشر: پیک فرهنگ، مترجمان: سیاوش میرزابیگی، میترا حبیبی، ۱۳۸۱
- ↑ کتاب:ناخودآگاه/آنتونی ایستوپ
- ↑ ناخوشایندیهای فرهنگ (تمدن و ناخرسندیهای آن)/زیگمویند فروید/امید مهرگان(مترجم)