جلسهٔ ۶۶
اصولا مشکلی که کاپیتالیسم در رشد انسان ایجاد میکنند:
1- اشباع: این نظام بر مبنای تولید و مبادلۀ کالا کار میکند و در نتیجه بخشی از نیازهای انسان را که قابلیت تبدیل شدن به کالا دارند را نه تنها به خوبی برآورده میکند بلکه اشباع میکند.
2- شبیهسازی: نیازهای متعالی انسان را که قابلیت تبدیل به کالا ندارند را بر روی نیازهای سطح پایین آن افکنش میکنند و با فریبکاری آنها را تسکین موقتی میدهند. این درحالی است که برخی نیازهای انسان را هیچکس نمیتواند ارضا کند مگر آنکه خودش فرآیند رشدی را طی نماید.
کاپیتالیسم با اختلال در فرآیند رشد انسان عامدانه یا ناعامدانه موجب تقویت کودک درون میشود زیرا کودک از نیازهای فیزیولوژیک ما لذت میبرد. کاپیتالیسم کاری به فرآیند فردانیت ندارد و البته این کار را به شکل توطئهآمیز انجام نمیدهد، بلکه ساختار آن این را میطلبد.
وقتی یک فیلمساز یک روال منطقی را میشکند تا موضوعی را بیان کند نشاندهندۀ میزان اهمیت موضوع برای وی است. صحنهای که مهشید لباس عروسی را که طراحی کرده خودش پرو میکند و آن رفتار بچگانه را نشان میدهد فیلمساز میخواهد کودکصفتیِ وی را نشان دهد. (البته در این بین همزمان برای رویای ابتدای فیلم نیز نمادسازی صورت میگیرد.)
کاپیتالیسم به هر صورت میخواهد که کودکی در درون انسانها باقی بماند تا کالا برای عرضه داشته باشد. به عنوان مثال ما از حدود شش سالگی وارد یک سیستم آموزشی میشویم که به هیچ عنوان انسان محور نیست و همزمان بدون آنکه مسوولیت خاصی از ما خواسته شود فقط درس میخوانیم.
همچنین زمانی که برای تفریح در اختیار مردم قرار گرفته بسیار زیاد شده است. آرتور سی کلارک (علمی-تخیلی نویس معروف) این موضوع را که صنعت سرگرمی تا اواخر قرن بیستم بدل به سودآورترین صنایع میشود، در حدود دهۀ 60 پیشبینی نموده بود. به عنوان مثال پولی که در نقل و انتقال بازیکنان رد و بدل میشود نشاندهندۀ سودآور بودن صنعت سرگرمی است.
روابط دو کودک و روابط دو بزرگسال کودکصفت:
1- دو کودک خردسال مدام با هم دعوا کرده و سریعا هم فراموش میکنند.
2- در کودک بزرگسال (!) مدام با هم دعوا کرده و هرگز هم فراموش نمیکنند.
از طرفی کاپیتالیسم بر مبنای مردسالاری شکل گرفته چون مردان توانایی تولید کنندگی و اشغال کردن پستهای مدیریتی را دارند و سیستم دوست دارد که همه مرد باشند. تا آنجایی که زن میتواند رفتارهای مرد را شبیهسازی کند در سیستم جایگاه دارد. ولی ازدواج جایی است که زن و مرد بایستی دقیقا به عنوان زن و مرد وارد آن شوند. خصوصا بعد از بارداری و بچهدار شدن کهنالگوهای زنانه در زنان بیدار شده و دیگر نمیتوانند سبک زندگی گذشته را دنبال کنند. در چنین شرایطی است که زن از ازدواج خود سرخورده شده و شروع به سرزنش خود میکند که: «داشتم برای خودم یک چیزی میشدم ولی ببین ازدواج کردم و چی شدم!» زن حس میکند که ارزشهای زیادی را که قبلا داشته به کلی از دست داده است. احساس رضایتمندی را از دست داده و در حداقل حالت ممکن سر ناسازگاری میگذارد.
در هنر میتوان به طور کلی گفت که محتوا مربوط به زن است و فرمالیسم مربوط به زن. هنر آبستره هنری است که از محتوا تهی است و فقط به فرم اهمیت داده میشود.